پارت ۱۲ این پارت برای ۹۰ تای شدنمون گذاشتم

ویو ات
داشتم از خواب بیدار میشدم که حس کردم یه چیزه خیلی گرم بغلم کرده چشمامو باز کردم دیدم تو اتاق ته هم با چیزی که دیدم شوکه شدم ته منو بغل کرده لبخند اومد رو لبم ولی یادم افتاد که دیشب من تو پارک خوابم بر چجوری اینجام یعنی ته منو آورده لباسام چرا خیسه دیشب چه خبر بود دیدم که ته تکون خورد منم برای اینکه نفهمه چشمامو بستم گه فکر کنه خوابم
ویو ته
وقتی بیدار شدم ات بغل خودم دیدم اول شوکه شدم بعد یادم افتاد دیشب چیشد ولی ات واقعن خوشگله ها پاشدم که برم حموم بعدز حموم رفتم تو آشپز خونه چیزی درس کنم
ویو ات
نمیخواستم از رو تختش بلند شم یکم واستا دم دیدم بوی یه چیزه خوشمزه میاد پاشدم برم آشپز خونه که گفتم تو من مثلن خواب بودما باید نقش بازی کنم
+ته
_بیدار شدی حالت بهتره
+اهوم میگم چرا من تو اتاقت رو تختم منکه دیشب رو نیمکت خوابم برد
_ات ببخشید دیشب زیاده روی کردم دیگه هرچیه هم گفتم به دل نگیر مینا دوست دخترم باید حواشو داشته باشم پدر مادرت که تو رو به من سپردن نباید ولت کنم
+چی داری درس میکنی
_اع دکبوکی
+واستا منم کمکت کنم
_نه تو بشین مگه سرما نخوردی
+ولی خوب خوبم
_ولی نداریم میخوای خانوادت منو بکشن