عشق دبیرستانی
عشق دبیرستانی
پارت۳
کوک: هویی به چه جراتی به من بی احترامی میکنی؟؟؟؟😡😡
ا/ت:میشه لال شیی؟،
از بغل دخترا اومدم بیرون
ترسا:جونگ کوک میشه کرم نریزی
کلا رو اعصابی 😒
جونگ کوک:شماها برا چ........
که. هیونا پرید وسط حرفش
هیونا:ببند دیگه دهنتو جونگ کوک
جونگ کوک:😐😐😐
تهیونگ:😂😂😂😂😂
کوک پرید رود تهیونگ و میزدش(نه اونجوری که زخمی شه)
تهیونگ:آییییی....کوکککک......ولم کننننن... غلط کردمممممم
کوک:حقتههههه.......به من میخندیییی,؟؟،بخوررررر
ا/ت:😒😒
ا/ت:بچه ها خیلی دلم براتون تنگ. شده بود
که استاد اومد
ا/ت:اوه من کجا باید بشینم؟؟؟!!
استاد:اول خودتو معرفی کن عزیزم
ا/ت:خب سلام. من لی ا/ت هستم از آشناییتون خوشبختم ☺️ یکی از بچه ها از اون ته داد زد :
ا/ت خیلی خوشگلییی کی به دنیا اومدی؟؟؟
ا/ت:وای مرسییی من متولد.......هستم(فک کنین چند روز دیگه تولدشه)
بچه ته کلاس:واوووو خوبهههه پیشاپیش تولدت مبارکککک
ا/ت:مرسیی☺️☺️
کوک:خب فهمیدیم دیگه بیا بشین😐✋
لیا:شما ساکت سی نمیگن لالی 🤌
جیمین:ببخشیدا زیادی پرو شدین
هیونا:شما خفه
جیمین:کلا همتون بی اعصابید
هیونا:مث شما
استاد:کافیه دیگه
ا/ت جان میتونی بشینی
ا/ت: چشم ولی کجا بشینم؟
استاد:برو کنار کوک بشین
ا/ت و کوک:چییییییییییییی
ا/ت:ولی استاد......
استاد:برو دیگههه
ا/ت:چشم😥
رفتم نشستم کنارش
یعنی بدجوری رو مخم بود
استاد شروع کرد به درس دادن
تمام مدت داشت کرم میریخت
زنگ خورد
وسایلامو جمع کردم ولی حوصله نداشتم برم بیرون
پس همونجا یه دستمو گذاشتم زیر سرم و خوابیدم
کوک ویو:
داشتم با تهیونگ حرف میزدم که متوجه شدم گوشیم نیست برگشتم تو کلاس که دیدم ا/ت رو سرش رو میزه و خوابیده
رفتم پیشش
خیلی کیوت خوابیده بود
کوک:ای جان...چه کیوت🥺
صبر کن......دارم چی زر میزنم ....عه گوشیتو بردار برو دیگه پسرر
گوشیمو برداشتم اما دوباره نگاهم رفت رو ا/ت
خیلی آروم دستمو گزاشتم رو دستش
فهمیدم سردشه
کتمو درآوردم که بندازم روش
ولی یکی دستمو گرفت......
ادامه داردددد
در خماری بمانیددد😂😂✋🤌🤌
شرط پارت بعد
لایک ۵کامنت۵
پارت۳
کوک: هویی به چه جراتی به من بی احترامی میکنی؟؟؟؟😡😡
ا/ت:میشه لال شیی؟،
از بغل دخترا اومدم بیرون
ترسا:جونگ کوک میشه کرم نریزی
کلا رو اعصابی 😒
جونگ کوک:شماها برا چ........
که. هیونا پرید وسط حرفش
هیونا:ببند دیگه دهنتو جونگ کوک
جونگ کوک:😐😐😐
تهیونگ:😂😂😂😂😂
کوک پرید رود تهیونگ و میزدش(نه اونجوری که زخمی شه)
تهیونگ:آییییی....کوکککک......ولم کننننن... غلط کردمممممم
کوک:حقتههههه.......به من میخندیییی,؟؟،بخوررررر
ا/ت:😒😒
ا/ت:بچه ها خیلی دلم براتون تنگ. شده بود
که استاد اومد
ا/ت:اوه من کجا باید بشینم؟؟؟!!
استاد:اول خودتو معرفی کن عزیزم
ا/ت:خب سلام. من لی ا/ت هستم از آشناییتون خوشبختم ☺️ یکی از بچه ها از اون ته داد زد :
ا/ت خیلی خوشگلییی کی به دنیا اومدی؟؟؟
ا/ت:وای مرسییی من متولد.......هستم(فک کنین چند روز دیگه تولدشه)
بچه ته کلاس:واوووو خوبهههه پیشاپیش تولدت مبارکککک
ا/ت:مرسیی☺️☺️
کوک:خب فهمیدیم دیگه بیا بشین😐✋
لیا:شما ساکت سی نمیگن لالی 🤌
جیمین:ببخشیدا زیادی پرو شدین
هیونا:شما خفه
جیمین:کلا همتون بی اعصابید
هیونا:مث شما
استاد:کافیه دیگه
ا/ت جان میتونی بشینی
ا/ت: چشم ولی کجا بشینم؟
استاد:برو کنار کوک بشین
ا/ت و کوک:چییییییییییییی
ا/ت:ولی استاد......
استاد:برو دیگههه
ا/ت:چشم😥
رفتم نشستم کنارش
یعنی بدجوری رو مخم بود
استاد شروع کرد به درس دادن
تمام مدت داشت کرم میریخت
زنگ خورد
وسایلامو جمع کردم ولی حوصله نداشتم برم بیرون
پس همونجا یه دستمو گذاشتم زیر سرم و خوابیدم
کوک ویو:
داشتم با تهیونگ حرف میزدم که متوجه شدم گوشیم نیست برگشتم تو کلاس که دیدم ا/ت رو سرش رو میزه و خوابیده
رفتم پیشش
خیلی کیوت خوابیده بود
کوک:ای جان...چه کیوت🥺
صبر کن......دارم چی زر میزنم ....عه گوشیتو بردار برو دیگه پسرر
گوشیمو برداشتم اما دوباره نگاهم رفت رو ا/ت
خیلی آروم دستمو گزاشتم رو دستش
فهمیدم سردشه
کتمو درآوردم که بندازم روش
ولی یکی دستمو گرفت......
ادامه داردددد
در خماری بمانیددد😂😂✋🤌🤌
شرط پارت بعد
لایک ۵کامنت۵
۷.۵k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.