مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑
که یهوو جناب جئون دیدم یا خدا این اینجا چیکار می کنه
ویو کوک
با جیمین اومده بودم پاساژ خرید که یهوو خانم کیم رو دیدم وایی چقدر خوشگل شده بود عهه کوک خودتو کنترل کن
ویو ات
دیدم دخترا درگیر دیدن یه لباس ن از فرست استفاده کرد مو رفتم سمت جناب جئون سلام بدم
ویو کوک
دیدم جیمین داره یه لباس سو می بینه از فرست استفاده کردمو رفتم که سلام بدم
ویو مکالمه شون
+آه سلام خانم کیم خوبین
_سلام جناب جئون ممنون خوبم شما چطورین
+منم خوبم شما هم اومدین خرید؟
_بله با دوستام اومدم خرید
+خب راستی از طرح عمارت چه خبر
_خب داره خوب پیش می ره ۲ روز دیگه کار تمومه
+خوب اگر وقت داشته باشین ۲ روز دیگه جمعه س هم طرح رو بدین بهم هم خواهرم داره از ایتالیا میاد عمارت اونم طراحی کنید
_او با کمال میل
+پس میتونم شمارتو رو داشته باشم؟
_بله (مثلا داره میگه)
+پس جمعه ساعت ۱ خوبه دیگه؟
_بله خوبه پس تا جمعه فعلا
+فعلا
ویو ات
اوففف چقدر جذاب شده بود خب الان باید برای قرار جمعه یه لباس خوب بخرم رفتم پیش دخترا که میا اومد گفت
"اوو شیطون پسره چی میگفت
_منحرف نشو جناب جئون بود قرار بود عمارت خودشون و خواهر شون رو طراحی کنم
"اووو پس حتما قرار گذاشتی اونم جمعه نه؟
_دختر تو جن داری از کجا فهمیدی
"یاه یاه ما اینیم دیگه(با خنده)
_ازدست تو(با خنده)
رفتم سمت مغازه ها با دخترا ۱۰ ،۱۵ دس لباس خریدیم بعد رفتیم یه رستوران خفن غذا خوردیم مو غیبت کردیم بعد میا من و دخترا رو گذاشت خونه رفت رفتم خونه لباسمو با لباس خوابم (عکسش رو می زارم) عوض کردمو مسواک زدمو خوابی دم .
خب شرایط پارت بعد دید گاه این پست به۳۰ نفره برسه🌚🦋
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑
که یهوو جناب جئون دیدم یا خدا این اینجا چیکار می کنه
ویو کوک
با جیمین اومده بودم پاساژ خرید که یهوو خانم کیم رو دیدم وایی چقدر خوشگل شده بود عهه کوک خودتو کنترل کن
ویو ات
دیدم دخترا درگیر دیدن یه لباس ن از فرست استفاده کرد مو رفتم سمت جناب جئون سلام بدم
ویو کوک
دیدم جیمین داره یه لباس سو می بینه از فرست استفاده کردمو رفتم که سلام بدم
ویو مکالمه شون
+آه سلام خانم کیم خوبین
_سلام جناب جئون ممنون خوبم شما چطورین
+منم خوبم شما هم اومدین خرید؟
_بله با دوستام اومدم خرید
+خب راستی از طرح عمارت چه خبر
_خب داره خوب پیش می ره ۲ روز دیگه کار تمومه
+خوب اگر وقت داشته باشین ۲ روز دیگه جمعه س هم طرح رو بدین بهم هم خواهرم داره از ایتالیا میاد عمارت اونم طراحی کنید
_او با کمال میل
+پس میتونم شمارتو رو داشته باشم؟
_بله (مثلا داره میگه)
+پس جمعه ساعت ۱ خوبه دیگه؟
_بله خوبه پس تا جمعه فعلا
+فعلا
ویو ات
اوففف چقدر جذاب شده بود خب الان باید برای قرار جمعه یه لباس خوب بخرم رفتم پیش دخترا که میا اومد گفت
"اوو شیطون پسره چی میگفت
_منحرف نشو جناب جئون بود قرار بود عمارت خودشون و خواهر شون رو طراحی کنم
"اووو پس حتما قرار گذاشتی اونم جمعه نه؟
_دختر تو جن داری از کجا فهمیدی
"یاه یاه ما اینیم دیگه(با خنده)
_ازدست تو(با خنده)
رفتم سمت مغازه ها با دخترا ۱۰ ،۱۵ دس لباس خریدیم بعد رفتیم یه رستوران خفن غذا خوردیم مو غیبت کردیم بعد میا من و دخترا رو گذاشت خونه رفت رفتم خونه لباسمو با لباس خوابم (عکسش رو می زارم) عوض کردمو مسواک زدمو خوابی دم .
خب شرایط پارت بعد دید گاه این پست به۳۰ نفره برسه🌚🦋
۷.۵k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.