من فدای طعمِ شیرینِ لبِ قندت شوم
من فدای طعمِ شیرینِ لبِ قندت شوم
عاشق ِچشم ِقشنگ وطرحِ لبخندت شوم
پیشِ من از طاقِ ابروهای نازت قصه گو
تا خودم دیوانه ی ابرویِ پیوندت شوم
اینهمه خوردی قسم پیشم بمانی تا ابد
آمدم قربانِ تو با عهد و سوگندت شوم
نذر من کردی گلم آن گردن آویزت ولی
کاش میشد تا دمی بند ِ گلوبندت شوم
دامن کوتاه و گل دار ِ قشنگت را بپوش
با دو دستم حلقه ای جایِ کمربندت شوم
چادر ازسر وانکن میترسم ازچشمان ِشور
چادرت را واکنی باید که اسفندت شوم
قفل و زنجیر نگاهت را به چشمانم ببند
آفرینت گویم و پا بسته در بندت شوم
عاشق ِچشم ِقشنگ وطرحِ لبخندت شوم
پیشِ من از طاقِ ابروهای نازت قصه گو
تا خودم دیوانه ی ابرویِ پیوندت شوم
اینهمه خوردی قسم پیشم بمانی تا ابد
آمدم قربانِ تو با عهد و سوگندت شوم
نذر من کردی گلم آن گردن آویزت ولی
کاش میشد تا دمی بند ِ گلوبندت شوم
دامن کوتاه و گل دار ِ قشنگت را بپوش
با دو دستم حلقه ای جایِ کمربندت شوم
چادر ازسر وانکن میترسم ازچشمان ِشور
چادرت را واکنی باید که اسفندت شوم
قفل و زنجیر نگاهت را به چشمانم ببند
آفرینت گویم و پا بسته در بندت شوم
۱.۶k
۲۲ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.