خیال تو
#جونگکوک
part:7
سری از روم بلند شد صورتشو با دستاش گرفت
ا.ت: وای ببخشیددد
کوک: از قصد اینکارو کردی نهه
ا.ت: نه بخدااا
یهو دیدم لبخند رو صورتمه خودمو جمع جور کردم و مچ دستشو گرفتم و کشیدم و با اخم زمزمه کردم
کوک: یک بار دیگه اینکارو کنی بدد برات تموم میشه
از دید ات'
بلند شد و رفت از خجالت صورتم قرمز شده بود
بلند شدم و در و بستم تا میتونستم خودمو فوش دادم
ا.ت: دختره دیونههه ولی من از قصد نکردم که اون اومدی جلو اه مرتیکه
رفتم لباسام وجمع کردم تو این چند روز خیلی با ویکتوریا صمیمی شده بودم
فردا شد قرار بود با هواپیما بریم از اون جایی که زیاد پرواز داشتم خیلی راحت بودم ولی انگار یکی دیگه استرس داشت
نه ات نباید اینکارو کنی اصلا فکرش ام به سرت نزنه نه نه نه اه گندش بزنن
دستم سمت موهاش بردم و شروع کردم به ناز کردنش
کوک: داری چیکارر میکنیی
ا.ت: دارم سعی میکنم استرست و کم کنم
کوک: باشه باشه اسم من جونگکوک عه جئون جونگکوک
اروم زمزمهه کردم چه اسم قشنگی
کوک: چیزی گفتی؟
ا.ت: نه
بعد چند مین کوک خوابش برد و رسیدیدم
پیاده شدیم و از فرودگاه اومدیم بیرون
کوک: خوب ادرسی هتلی که تهیونگ گفته همین نزدیکا عه پیاده ۱۰ دقیقه است پس بیا بریم
ا.ت: باشه بقیه کی می رسن؟
کوک: یک ساعت دیگه
داشتیم می رفتیم که
چند نفر دورمون ریختن و سنگینی پشت سرم حس کردم و چشام سیاهی رفت
چند ساعت بعد"
با سوزش سرم بلند شدم و همه جا تاریک بود
که دیدم کوک داره داد میکشه
کوک: ات می دونم همش زیر سر توعه نباید بهت اعتماد می کردمم خیال کردی بعد این زندت می زارم؟
ات:.......
part:7
سری از روم بلند شد صورتشو با دستاش گرفت
ا.ت: وای ببخشیددد
کوک: از قصد اینکارو کردی نهه
ا.ت: نه بخدااا
یهو دیدم لبخند رو صورتمه خودمو جمع جور کردم و مچ دستشو گرفتم و کشیدم و با اخم زمزمه کردم
کوک: یک بار دیگه اینکارو کنی بدد برات تموم میشه
از دید ات'
بلند شد و رفت از خجالت صورتم قرمز شده بود
بلند شدم و در و بستم تا میتونستم خودمو فوش دادم
ا.ت: دختره دیونههه ولی من از قصد نکردم که اون اومدی جلو اه مرتیکه
رفتم لباسام وجمع کردم تو این چند روز خیلی با ویکتوریا صمیمی شده بودم
فردا شد قرار بود با هواپیما بریم از اون جایی که زیاد پرواز داشتم خیلی راحت بودم ولی انگار یکی دیگه استرس داشت
نه ات نباید اینکارو کنی اصلا فکرش ام به سرت نزنه نه نه نه اه گندش بزنن
دستم سمت موهاش بردم و شروع کردم به ناز کردنش
کوک: داری چیکارر میکنیی
ا.ت: دارم سعی میکنم استرست و کم کنم
کوک: باشه باشه اسم من جونگکوک عه جئون جونگکوک
اروم زمزمهه کردم چه اسم قشنگی
کوک: چیزی گفتی؟
ا.ت: نه
بعد چند مین کوک خوابش برد و رسیدیدم
پیاده شدیم و از فرودگاه اومدیم بیرون
کوک: خوب ادرسی هتلی که تهیونگ گفته همین نزدیکا عه پیاده ۱۰ دقیقه است پس بیا بریم
ا.ت: باشه بقیه کی می رسن؟
کوک: یک ساعت دیگه
داشتیم می رفتیم که
چند نفر دورمون ریختن و سنگینی پشت سرم حس کردم و چشام سیاهی رفت
چند ساعت بعد"
با سوزش سرم بلند شدم و همه جا تاریک بود
که دیدم کوک داره داد میکشه
کوک: ات می دونم همش زیر سر توعه نباید بهت اعتماد می کردمم خیال کردی بعد این زندت می زارم؟
ات:.......
۳.۶k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.