می خندید و می رقصید..
میخندید و میرقصید..
انگار که هیچ غمی در جهان گریبانگیرش نبود،
شتابان با همان خنده به سمت پل رفت،
در لحظه آخر واقعی ترین لبخندش را زد و خود را در آغوش آب رها کرد؛
انگار که هیچ غمی در جهان گریبانگیرش نبود،
شتابان با همان خنده به سمت پل رفت،
در لحظه آخر واقعی ترین لبخندش را زد و خود را در آغوش آب رها کرد؛
۵۲۶
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.