پارت 6
مویچیرو:(وقتی از اتاق ات خارج شدم دیدم که سانمی خیلی اعصبانی هس) سانمی اتفاقی افتاده؟
سانمی: من ات را دوست دارم بهتره نزدیکش نشی
مویچیرو: منم دوسش دارم ولی تصمیم با خودشه که با کی باشه
سانمی: فردا از ات میپرسیم که میخواد با کی باشه
مویچیرو: باشه
فردا صبح
ات:(از خواب پاشدم یه دوش گرفتم و لباس فرمم رو پوشیدم و رفتم بیرون)
سانمی: صبح بخیر
ات: صبح تو هم بخیر
مویچیرو: سلام صبح بخیر
سانمی: ات باید درباره یه چیزی میخواستیم باهات حرف بزنیم
ات: باشه بیایید بشینید ببینم چی شده
مویچیرو: تو از من خوشت میاد یا از سانمی
ات: خب از هردوتون خوشم میاد مگه چی شده
سانمی: من عاشقتم ات
مویچیرو: من هم همینطور ولی باید انتخاب کنی با کدوممون دوست صمیمی باشی؟
ات: خب انتخاب سختی هس؟ چطوره دوتان وقتی برگشتیم باهم مبارزه کنه برنده میشه دوست صمیمی من
سانمی و مویچیرو: قبوله
(وقتی برگشتیم رفتم پیش میتسوری)
میتسوری: سلاممممن ات
ات: سلام میتسو خوبی
میتسوری: من خوبم تو چطوری
ات: منم خوبم میشه کمکم کنی؟
میتسوری: باشه چرا که نه
ات: خب ببین (کل ماجرارو واسه میتسوری تعریف کرد)
میتسوری: ات حالا ببینم از سانمی خوشت میاد یا از مویچیرو؟
ات؟ نمیدونم بهشون پیشنهاد دادم که باهم مبارزه کنن تا برنده میشه دوست صمیمی من
میتسوری: مطمعنم مویچیرو برنده میشه
ات: از کجا میدونی
میتسوری: یبار با اوبانای و سانمی مبارزه کرد و مویچیرو برنده شد
ات: آهان
میتسوری: بیا بریم پیش سانمی و مویچیرو
ات: باشه
(رفتیم پیش مویچیرو و سانمی دیدیم که اوبانای هم اونجاست)
ات: سلام ایگوری
اوبانای: سلام توی ابله بهشون پیشنهاد دادی هرکی در مبارزه برنده بشه میشه دوست صمیمیت
ات: آره چطور مگه
اوبانای: من برادرتم اونوقت تو منو شلغم حساب کردی
ات: لطفا بزار هر کی برنده بشه دوست صمیمی من
میتسوری: منم اینجام رقابت عشقیییی(با داد)
ات: یکم یواش تر گوشم رفت
(سانمی و مویچیرو اومدند)
سانمی: سلام به همه راستی ات کی قراره با مویچیرو مبارزه کنم
ات: بعد از ظهر
مویچیرو: باشه
خوشتون اومد
راستی لایک و کامنت یادتون نره
سانمی: من ات را دوست دارم بهتره نزدیکش نشی
مویچیرو: منم دوسش دارم ولی تصمیم با خودشه که با کی باشه
سانمی: فردا از ات میپرسیم که میخواد با کی باشه
مویچیرو: باشه
فردا صبح
ات:(از خواب پاشدم یه دوش گرفتم و لباس فرمم رو پوشیدم و رفتم بیرون)
سانمی: صبح بخیر
ات: صبح تو هم بخیر
مویچیرو: سلام صبح بخیر
سانمی: ات باید درباره یه چیزی میخواستیم باهات حرف بزنیم
ات: باشه بیایید بشینید ببینم چی شده
مویچیرو: تو از من خوشت میاد یا از سانمی
ات: خب از هردوتون خوشم میاد مگه چی شده
سانمی: من عاشقتم ات
مویچیرو: من هم همینطور ولی باید انتخاب کنی با کدوممون دوست صمیمی باشی؟
ات: خب انتخاب سختی هس؟ چطوره دوتان وقتی برگشتیم باهم مبارزه کنه برنده میشه دوست صمیمی من
سانمی و مویچیرو: قبوله
(وقتی برگشتیم رفتم پیش میتسوری)
میتسوری: سلاممممن ات
ات: سلام میتسو خوبی
میتسوری: من خوبم تو چطوری
ات: منم خوبم میشه کمکم کنی؟
میتسوری: باشه چرا که نه
ات: خب ببین (کل ماجرارو واسه میتسوری تعریف کرد)
میتسوری: ات حالا ببینم از سانمی خوشت میاد یا از مویچیرو؟
ات؟ نمیدونم بهشون پیشنهاد دادم که باهم مبارزه کنن تا برنده میشه دوست صمیمی من
میتسوری: مطمعنم مویچیرو برنده میشه
ات: از کجا میدونی
میتسوری: یبار با اوبانای و سانمی مبارزه کرد و مویچیرو برنده شد
ات: آهان
میتسوری: بیا بریم پیش سانمی و مویچیرو
ات: باشه
(رفتیم پیش مویچیرو و سانمی دیدیم که اوبانای هم اونجاست)
ات: سلام ایگوری
اوبانای: سلام توی ابله بهشون پیشنهاد دادی هرکی در مبارزه برنده بشه میشه دوست صمیمیت
ات: آره چطور مگه
اوبانای: من برادرتم اونوقت تو منو شلغم حساب کردی
ات: لطفا بزار هر کی برنده بشه دوست صمیمی من
میتسوری: منم اینجام رقابت عشقیییی(با داد)
ات: یکم یواش تر گوشم رفت
(سانمی و مویچیرو اومدند)
سانمی: سلام به همه راستی ات کی قراره با مویچیرو مبارزه کنم
ات: بعد از ظهر
مویچیرو: باشه
خوشتون اومد
راستی لایک و کامنت یادتون نره
۳.۱k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.