name:belief
part:44
توی اسانسور با فشار دادن دکمه 4 منتظر ایستاد.
با باز شدن در به اخر سالن رفت و با زدن شماره " 1956" در باز شد . در و با اش هل داد داخل و با پاش دوباره در و بست کفش هاش رو در اورد .
ا.ت با دیدن تهیونگ سریع سمتشون رفت و گفت : عه خوابیده...بدش من
تهیونگ یونجو رو به ا.ت داد و کفش هاش رو توی جا کفشی گذاشت.
ا.ت سمت اتاق رفت و با گذاشتن یونجو روی تخت و کشیدن پتو روش چراغ و خاموش کرد و با همون حوله ای که هنوز تنش بود سمت اشپزخونه رفت .
کمی پاستا رو توی ظرف ریخت و روی کانتر گذاشت.
تهیونگ فقط با شلوارک بیرون اومد و روی صندلی نشست.
ا.ت هم رو به روش نشست و ظرف پاستا خودش رو جلوش گذاشت : خب کجا رفتین؟
تهیونگ کمی از پاستا رو خورد و گفت : اوم...این نوع پاستا...عالیه...رفتیم تا دور میدون دوم و برگشتم.
ا.ت : عا حقیقتا توی خوابوندن بچه ها عالیی
تهیونگ : اره خب این چند سال زیاد بچه خوابوند... تقریبا هرروز
ا.ت کمی فکر کرد و گفت : بچه کجا بود؟
تهیونگ خنده ای کرد و به ا.ت نگاه کرد و بعد با انگشتش به ا.ت اشاره کرد
ا.ت خنده ای کرد و اعتراضی گفت : یااا من بچه نیستم
تهیونگ : مشخصه...با این موهای فرت دیگه بیشتر بچه شدی
ا.ت : ایششش
تهیونگ : نچ نچ ... من با تو ازدواج کردم...بچه دار شدیم...بچم شد ا.ت شماره دو
ا.ت خنده ای کرد و گفت : شبیه منه؟
تهیونگ : نه...اصلا...کپی خودته
ا.ت خنده ای کرد و غذا شو اروم میخورد
تهیونگ: راستی...دیگه لباس خوابات رو نمیبینم
ا.ت لقمه اش رو قورت داد و با لب اویزون گفت: ندارم
تهیونگ با تعجب ابروهاش رو برد بالا و گفت: نداری؟....ماه پیش یکی خریدی
ا.ت سری از تاسف تکون داد و گفت : چند شب پیش جرش دادی
تهیونگ با یاداوری چند شب پیش لبخند ضایعی زد و گفت : درسته...یادم اومد.
***
ساعت 8:33 PM
هوسوک با دو تا از سرباز هایی که پشت سرش راه میرفتن سمت دفتر دیگه ای راه رفت سمت اتاق اطلاعات رفت . طبق دستور تهیونگ باید مدارک رو از پاسگاه قبلی به پاسگاه خودشون میوردن چون فرمانده این پاسگاه موفق به حل پرونده نشده بود و پرونده به تهیونگ منتقل شده بود.
هوسوک بعداز تایید شدن دستور تهیونگ همراه اون سروان داخل رفت.
دو تا سرباز دم در ایستادن و به دیوار تکیه دادن.
یکیشون به دختر بچه ای که روی یکی از صندلی ها گریه میکرد اشاره کرد و گفت : نگاهش کن اون کوچولو رو...شبیه دختر سرهنگ کیمه
(اره🌚)
.
.
.
#سناریو#بی_تی_اس#کیپاپ#نامحون#جین#جیهوپ#شوگا#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#ویسگون
توی اسانسور با فشار دادن دکمه 4 منتظر ایستاد.
با باز شدن در به اخر سالن رفت و با زدن شماره " 1956" در باز شد . در و با اش هل داد داخل و با پاش دوباره در و بست کفش هاش رو در اورد .
ا.ت با دیدن تهیونگ سریع سمتشون رفت و گفت : عه خوابیده...بدش من
تهیونگ یونجو رو به ا.ت داد و کفش هاش رو توی جا کفشی گذاشت.
ا.ت سمت اتاق رفت و با گذاشتن یونجو روی تخت و کشیدن پتو روش چراغ و خاموش کرد و با همون حوله ای که هنوز تنش بود سمت اشپزخونه رفت .
کمی پاستا رو توی ظرف ریخت و روی کانتر گذاشت.
تهیونگ فقط با شلوارک بیرون اومد و روی صندلی نشست.
ا.ت هم رو به روش نشست و ظرف پاستا خودش رو جلوش گذاشت : خب کجا رفتین؟
تهیونگ کمی از پاستا رو خورد و گفت : اوم...این نوع پاستا...عالیه...رفتیم تا دور میدون دوم و برگشتم.
ا.ت : عا حقیقتا توی خوابوندن بچه ها عالیی
تهیونگ : اره خب این چند سال زیاد بچه خوابوند... تقریبا هرروز
ا.ت کمی فکر کرد و گفت : بچه کجا بود؟
تهیونگ خنده ای کرد و به ا.ت نگاه کرد و بعد با انگشتش به ا.ت اشاره کرد
ا.ت خنده ای کرد و اعتراضی گفت : یااا من بچه نیستم
تهیونگ : مشخصه...با این موهای فرت دیگه بیشتر بچه شدی
ا.ت : ایششش
تهیونگ : نچ نچ ... من با تو ازدواج کردم...بچه دار شدیم...بچم شد ا.ت شماره دو
ا.ت خنده ای کرد و گفت : شبیه منه؟
تهیونگ : نه...اصلا...کپی خودته
ا.ت خنده ای کرد و غذا شو اروم میخورد
تهیونگ: راستی...دیگه لباس خوابات رو نمیبینم
ا.ت لقمه اش رو قورت داد و با لب اویزون گفت: ندارم
تهیونگ با تعجب ابروهاش رو برد بالا و گفت: نداری؟....ماه پیش یکی خریدی
ا.ت سری از تاسف تکون داد و گفت : چند شب پیش جرش دادی
تهیونگ با یاداوری چند شب پیش لبخند ضایعی زد و گفت : درسته...یادم اومد.
***
ساعت 8:33 PM
هوسوک با دو تا از سرباز هایی که پشت سرش راه میرفتن سمت دفتر دیگه ای راه رفت سمت اتاق اطلاعات رفت . طبق دستور تهیونگ باید مدارک رو از پاسگاه قبلی به پاسگاه خودشون میوردن چون فرمانده این پاسگاه موفق به حل پرونده نشده بود و پرونده به تهیونگ منتقل شده بود.
هوسوک بعداز تایید شدن دستور تهیونگ همراه اون سروان داخل رفت.
دو تا سرباز دم در ایستادن و به دیوار تکیه دادن.
یکیشون به دختر بچه ای که روی یکی از صندلی ها گریه میکرد اشاره کرد و گفت : نگاهش کن اون کوچولو رو...شبیه دختر سرهنگ کیمه
(اره🌚)
.
.
.
#سناریو#بی_تی_اس#کیپاپ#نامحون#جین#جیهوپ#شوگا#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#ویسگون
۱۹.۱k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.