" مرב غریبه..ღ " پارت ۱۶
ات ویو :
با حس سنگینی و سروصدا از خواب بیدار شدم..
چشامو باز کردم که یونتانو تو دو سانتی متری صورتم دیدم..خیلی وقته ندیدمش دلم براش تنگ شده..
لبخندی زدم و نشستم رو تخت و به تاج تخت تکیه دادم و یونتانو محکم گرفتم بغلم..
ات : اوخییی کیوتیی🥹🫶🏻
یکم بعد ولش کردم و رفتم سمت حموم تا دوش بگیرم
که یونتانم اومد باهام..خنده ای کردم و وانو پر کردم..
لباسامو در اوردم و رفتم تو وان یونتانم سریع پرید اون تو..
ته بگم خدا چکارت کنه بدبخت مگه چند ماهه حمومش نکردی که اینجوریه..
بعد از بیست مین یونتان و خودمو شستم و حولمو دور خودم پیچوندم و یونتان ذو گرفتم بغلم و رفتم پایین..
اول یونتان رو خشک کردم..بعد یه لباس انتخاب کردم و پوشیدم نم موهامو گرفتم و رفتم پایین..
هومم جمعشونم جمعه..مثل خر داشتن کوفت میکردن..
تهیونگ : عههه یونتانن پسرم بیااا
ات : مردشور خودتو بابا بودنت..پدصگ چند ساله حمومش نکردی؟ رفتم حموم با ملق پرید اون تو و حمومش کردم..😐🔪
تهیونگ : عه..چی میگی ات..من.. فقط احم..یه ماهه حمومش نکردم🗿💔
کوک : چقد پسرت بی حیاعه..رفته با یه دختر مجرد حموم..خوبه حاملش نکرده🗿💅🏻
تهیونگ : تقصیر اته میدونستم رو پسرم کراشه نمیگفته 🌝👌🏻
هانا : ات ازت انتظار نداشتم.. یعنی بخاطر برادر زاده ام دوس پسر نداشتی؟
یونجون : یه بی بی چک بیارم؟
ات : ودف..چتون شد؟من بیشتر وقتا بم و یونتانو حموم میکنم 😐💔
کوک : عه راس میگی..نکنه بچه ی برادر زادمو حامله باشی بعد چون اینقد پسرم جذابه بندازی گردنش؟🗿🔪
تهیونگ : میگی بچه من جذاب نیست؟؟
ات : خفه شیننننن * عربده *..میخوام صبحونه بخورم دهنتو ببندین
با عربدم همه ساکت شدن منم رفتم ادامه صبحونه مو خوردم..
بعد از تموم شدن صبحونه هممون رفتیم تا فیلم ببینیم..
با پتو و پفیلا و چیپس و فلان فلان نشستیم دورا ببینیم آخه ساعت نه بود..کوک سرشو گذاشته بود رو پام..
همه به TV خیره شده بودن..
دورا : دریا کوجاس؟ من نمیبینمش
کوک : اونجااااااینینمصکثککصکی * داد *
تهیونگ : احمق جلوته
ات : برو چشم پزشک آخه دریا جلو تخم چشاتههههههه
هانا : جلو روته پدصگگگگگگ
یونجون : بی.....بی نا....ویکیممسمس
دورا : بگید یک دو سه تا برم دزد رو بگیرم..
( یادم نی چی بود )
ات : یککککک
کوک : دووووووو
تهیونگ : سههههههههه
هانا : یککککک
یونجون : دوووووو
همه : سهههه
بعد یه ساعت تموم شد..
هانا : نظرتون چیه بربم مسافرت ؟
ادامه دارد...
.
با حس سنگینی و سروصدا از خواب بیدار شدم..
چشامو باز کردم که یونتانو تو دو سانتی متری صورتم دیدم..خیلی وقته ندیدمش دلم براش تنگ شده..
لبخندی زدم و نشستم رو تخت و به تاج تخت تکیه دادم و یونتانو محکم گرفتم بغلم..
ات : اوخییی کیوتیی🥹🫶🏻
یکم بعد ولش کردم و رفتم سمت حموم تا دوش بگیرم
که یونتانم اومد باهام..خنده ای کردم و وانو پر کردم..
لباسامو در اوردم و رفتم تو وان یونتانم سریع پرید اون تو..
ته بگم خدا چکارت کنه بدبخت مگه چند ماهه حمومش نکردی که اینجوریه..
بعد از بیست مین یونتان و خودمو شستم و حولمو دور خودم پیچوندم و یونتان ذو گرفتم بغلم و رفتم پایین..
اول یونتان رو خشک کردم..بعد یه لباس انتخاب کردم و پوشیدم نم موهامو گرفتم و رفتم پایین..
هومم جمعشونم جمعه..مثل خر داشتن کوفت میکردن..
تهیونگ : عههه یونتانن پسرم بیااا
ات : مردشور خودتو بابا بودنت..پدصگ چند ساله حمومش نکردی؟ رفتم حموم با ملق پرید اون تو و حمومش کردم..😐🔪
تهیونگ : عه..چی میگی ات..من.. فقط احم..یه ماهه حمومش نکردم🗿💔
کوک : چقد پسرت بی حیاعه..رفته با یه دختر مجرد حموم..خوبه حاملش نکرده🗿💅🏻
تهیونگ : تقصیر اته میدونستم رو پسرم کراشه نمیگفته 🌝👌🏻
هانا : ات ازت انتظار نداشتم.. یعنی بخاطر برادر زاده ام دوس پسر نداشتی؟
یونجون : یه بی بی چک بیارم؟
ات : ودف..چتون شد؟من بیشتر وقتا بم و یونتانو حموم میکنم 😐💔
کوک : عه راس میگی..نکنه بچه ی برادر زادمو حامله باشی بعد چون اینقد پسرم جذابه بندازی گردنش؟🗿🔪
تهیونگ : میگی بچه من جذاب نیست؟؟
ات : خفه شیننننن * عربده *..میخوام صبحونه بخورم دهنتو ببندین
با عربدم همه ساکت شدن منم رفتم ادامه صبحونه مو خوردم..
بعد از تموم شدن صبحونه هممون رفتیم تا فیلم ببینیم..
با پتو و پفیلا و چیپس و فلان فلان نشستیم دورا ببینیم آخه ساعت نه بود..کوک سرشو گذاشته بود رو پام..
همه به TV خیره شده بودن..
دورا : دریا کوجاس؟ من نمیبینمش
کوک : اونجااااااینینمصکثککصکی * داد *
تهیونگ : احمق جلوته
ات : برو چشم پزشک آخه دریا جلو تخم چشاتههههههه
هانا : جلو روته پدصگگگگگگ
یونجون : بی.....بی نا....ویکیممسمس
دورا : بگید یک دو سه تا برم دزد رو بگیرم..
( یادم نی چی بود )
ات : یککککک
کوک : دووووووو
تهیونگ : سههههههههه
هانا : یککککک
یونجون : دوووووو
همه : سهههه
بعد یه ساعت تموم شد..
هانا : نظرتون چیه بربم مسافرت ؟
ادامه دارد...
.
۸.۸k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.