فیک آقای خشن قسمت ۵
جیمین یه تخته وایت برد و ماژیک و پیراهن خوشگل داد بهش گفت عزیزم توی این تخته بنویس حرف هاتو
ماریسا خوشحال شد و رفت اتاق پیراهن پوشید اومد تا خواست بشینه
جون کوک با پروگی گفت هییی نشین
بیا اینجا کناره من بشین پاهای منو ماساژ بده
جیمین گفت جون کوک عه بی ادب نباش زشته عه اون دختره بیچاره اذیت نکن
جون کوک گفت تو حرف نزن
ماریسا متوجه حرفهای جون کوک نشد و نشست
جون کوک باحرص اومد موهای بلند ماریسا رو گرفت و کشید روی زمین و لگدی محکمی زد به شکم ماریسا میخواست یکی دیگه بزنه
جیمین هولش داد اونطرف
داد زد جون کوک چته عه حیوان که نیست
ماریسا از ترس داشت می لرزید جیمین اومد بغلش کنه میترسید
جیمین پتو انداخت روی ماریسا و بغلش کرد
ماریسا خوشحال شد و رفت اتاق پیراهن پوشید اومد تا خواست بشینه
جون کوک با پروگی گفت هییی نشین
بیا اینجا کناره من بشین پاهای منو ماساژ بده
جیمین گفت جون کوک عه بی ادب نباش زشته عه اون دختره بیچاره اذیت نکن
جون کوک گفت تو حرف نزن
ماریسا متوجه حرفهای جون کوک نشد و نشست
جون کوک باحرص اومد موهای بلند ماریسا رو گرفت و کشید روی زمین و لگدی محکمی زد به شکم ماریسا میخواست یکی دیگه بزنه
جیمین هولش داد اونطرف
داد زد جون کوک چته عه حیوان که نیست
ماریسا از ترس داشت می لرزید جیمین اومد بغلش کنه میترسید
جیمین پتو انداخت روی ماریسا و بغلش کرد
۸۷۷
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.