پارت ۸ یاقوت آبی چشمانت
محل آژانس کاراگاهی تانیزاکی داشت چای سبزی که نائومی درست کرده بود رو برای رئیس فوکوزاوا می برد که جلوی در اتاق رئیس از هوش رفت و صدای شکستن ظروف توی دفتر پیچید که موجب جمع شدن افراد حاضر در دفتر به دور جسم بیهوش پسر شد
محل کافه ۵ دقیقه از خروج چویا بیشتر نگذشته بود که کونیکیدا به طور ناگهانی از روی صندلی کافه پایین افتاد و بیهوش شد این اتفاق باعث وحشت آتسوشی که شونه هاش رو تکون می داد وصداش می کرد و دازای که با بهت و تعجب نگاش می کرد شد
محل راهرو های مافیا هیگوچی که برای استقبال از آکوتاگاوا و گین که تازه از ماموریت برگشته بودن رفته بود به طور ناگهانی جلوی پاهای آکوتاگاوا به زمین افتاد و گین که علائم حیاتیش رو چک می کرد گفت بیهوشه
محل دفتر رئیس مافیا بندر هیتروسو به دستور رئیس که نه به دستور الیس چان رفته بود تا باهاش بازی کنه روی زانوهاش افتاد نام موری سان رو زمزمه و از هوش رفت
مکان خیابون های یوکوهاما
درد پهلوش که منشاش زخم بخیه خورده چاقو جراحی بود امانش رو بریده بود به خاطر خون از دست رفته هم سرگیجه بدی داشت همه ی اینا وقتی بدتر شد که قفسه ی سینه اش تیر کشید و قلب ضعیفش بهش یادآوری کرد که زمان تزریق دارو و خوردن قرص هاشه موتورش رو فراموش کرده بود بیاره پس باید ماشین می گرفت تا برگرده به خونش چون مطمئنا اگه با این وضع پیش می رفت مردم باید برای جسم بیهوش و پخش شدش وسط خیابون به اورژانس زنگ می زدن
مکان نامشخص
(؟؟) قربان عملیات به خوبی داره پیش می ره چهار نفر اول حذف شدن
_____________
پارت بعد ساعت ۲ بعداز ظهر
محل کافه ۵ دقیقه از خروج چویا بیشتر نگذشته بود که کونیکیدا به طور ناگهانی از روی صندلی کافه پایین افتاد و بیهوش شد این اتفاق باعث وحشت آتسوشی که شونه هاش رو تکون می داد وصداش می کرد و دازای که با بهت و تعجب نگاش می کرد شد
محل راهرو های مافیا هیگوچی که برای استقبال از آکوتاگاوا و گین که تازه از ماموریت برگشته بودن رفته بود به طور ناگهانی جلوی پاهای آکوتاگاوا به زمین افتاد و گین که علائم حیاتیش رو چک می کرد گفت بیهوشه
محل دفتر رئیس مافیا بندر هیتروسو به دستور رئیس که نه به دستور الیس چان رفته بود تا باهاش بازی کنه روی زانوهاش افتاد نام موری سان رو زمزمه و از هوش رفت
مکان خیابون های یوکوهاما
درد پهلوش که منشاش زخم بخیه خورده چاقو جراحی بود امانش رو بریده بود به خاطر خون از دست رفته هم سرگیجه بدی داشت همه ی اینا وقتی بدتر شد که قفسه ی سینه اش تیر کشید و قلب ضعیفش بهش یادآوری کرد که زمان تزریق دارو و خوردن قرص هاشه موتورش رو فراموش کرده بود بیاره پس باید ماشین می گرفت تا برگرده به خونش چون مطمئنا اگه با این وضع پیش می رفت مردم باید برای جسم بیهوش و پخش شدش وسط خیابون به اورژانس زنگ می زدن
مکان نامشخص
(؟؟) قربان عملیات به خوبی داره پیش می ره چهار نفر اول حذف شدن
_____________
پارت بعد ساعت ۲ بعداز ظهر
۳.۴k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.