عشق سخت
پارت ۲۰
ا/ت ویو
یوجین: ا/ت میخواستم یه سوالی ازت بپرسم
ا/ت: خب چیه
یوجین: ا/ت دوست داری من اینجا بمونم
ا/ت: آره این چه سوالیه که دیگه میپرسی
یوجین: اگه بمونم با من قرار میزاری
ا/ت: چی؟
یوجین: ا/ت من.... دوست دارم
از سر جام بلند شدم
ا/ت: هی.... تو فکر کردی کی هستی ها فکر کردی باهات قرار میزارم فکر کردی ازت خوشم میاد *داد فراوان
یه نفس عمیق کشیدم تا بهتر شم
ا/ت: شاید.. شاید اگه چهار سال پیش نمیرفتی میومدی پیش من اینو میگفتی قبول میکردم چون اون موقع ازت خوشم میومد ولی... خوب کردی فکر کردی من ازت خوشم میاد... اشتباه کردی خوب شد که رفتی خوب شد که با یکی دیگه قرار گذاشتی شایذ عذاب کشیدو شاید زیاد گریه کردم ولی خوشحالم که الان عاشق تو نیستم
بعدشم تو دوست دختر داری چرا میخوای بامن قرار بزاری عوضی آشغال هان؟ *داد
یوجین: ا/ت من فکر میکردم تو از من خوشت نمیاد ولی من دوست داشتم بخاطر اینکه ضربه نخورم رفتم کره و برای اینکه از فکرت در بیام با اون قرار گذاشتم و هیچ اثری نکرد نه علاقم بهت کمتر شد نه بهتر شدم ولی دیگه باهاش موندم تا شاید کم کم بهش علاقه مند شم ولی... ولی خسته شدم از اون جدا شدم اومدم کره تا تو رو ببینم چون واقعا دیگه بدون تو نمیتونم
ا/ت: بنظرت من اون زمان بدون تو میتونستم تو ولم کردی رفتی من گول مهربونی تو رو خوردم *گریه 😭
یوجین: ا/ت *نگران
اومد سمتم میخواستم بغلم کنه که هلش دادم
ا/ت: به من دست نزن دیگه حتی دلم نمیخواد اون دست های کثیفت بهم بخوره دیگه هم پیشم نیا همین الانم از اینجا برو
یوجین: ولی ا/ت....
ا/ت: میگم برو منو تو دیگه دوستی ای هم باهم نداریم همهچی بین من و تو تمومه برو *داد
یوجین سرشون انداخت پایین و رفت
ا/ت: پسره عوضی به چه حقی......
از بس اعصابم خورد بود جیغ زدم
یهو دیدیم یکی بغلم کرد
جیمین بود
جیمین: با کوک اومدم اینجا دیدم یوجین اینجاست دلم میخواست بیام بزنمش وقتی گفت ازت خوشش میاد اعصابم خرد شد فکر کزدم قبول میکنی ولی نکردی خیالم راحت شد با این کارت باعث شدی بهت باور کنم
ا/ت: میگه تو قبلش بهم باور نداشتی
جیمین: نمیگم نداشتم ولی میترسیدم با گشتن با پسرا باهاشون قرار بزاری ولی وقتی دیدم به کسی که قبلا دوسش داشتی جواب رد دادی خیالم راحت شد
ا/ت:*خنده* خوشحال شدم که اومدین اون حالم رو بهم ریخت ولی شما رو که دیدم خوب شدم
نشستیم حرف زدیم با کوک یخورده گیم بازی کردیم و به هم چرت و پرت میگفتیم جیمین هم ما رو نگاه میکرد و میخندید
رفتن منم لباسای بیرونیم هنوز تنم بود رفتم عوض کردم و گرفتم خوابیدم
...
از خواب پریدم
کابوس دیده بودم چرا کابوسم مربوط به یوجینه وای خدا بخاطر اون...
شب نتونستم بخوابم
روز بعد به جیمین گفتم جیمین گفت برم دکتر
وقت گرفتم قرار بود فردا عصر برم دکتر
همون شبم نتونستم بخوابم
روز بعد رفتم دکتر
.....
ادامه توی پارت بعد.....
_____________________________________________________
ا/ت ویو
یوجین: ا/ت میخواستم یه سوالی ازت بپرسم
ا/ت: خب چیه
یوجین: ا/ت دوست داری من اینجا بمونم
ا/ت: آره این چه سوالیه که دیگه میپرسی
یوجین: اگه بمونم با من قرار میزاری
ا/ت: چی؟
یوجین: ا/ت من.... دوست دارم
از سر جام بلند شدم
ا/ت: هی.... تو فکر کردی کی هستی ها فکر کردی باهات قرار میزارم فکر کردی ازت خوشم میاد *داد فراوان
یه نفس عمیق کشیدم تا بهتر شم
ا/ت: شاید.. شاید اگه چهار سال پیش نمیرفتی میومدی پیش من اینو میگفتی قبول میکردم چون اون موقع ازت خوشم میومد ولی... خوب کردی فکر کردی من ازت خوشم میاد... اشتباه کردی خوب شد که رفتی خوب شد که با یکی دیگه قرار گذاشتی شایذ عذاب کشیدو شاید زیاد گریه کردم ولی خوشحالم که الان عاشق تو نیستم
بعدشم تو دوست دختر داری چرا میخوای بامن قرار بزاری عوضی آشغال هان؟ *داد
یوجین: ا/ت من فکر میکردم تو از من خوشت نمیاد ولی من دوست داشتم بخاطر اینکه ضربه نخورم رفتم کره و برای اینکه از فکرت در بیام با اون قرار گذاشتم و هیچ اثری نکرد نه علاقم بهت کمتر شد نه بهتر شدم ولی دیگه باهاش موندم تا شاید کم کم بهش علاقه مند شم ولی... ولی خسته شدم از اون جدا شدم اومدم کره تا تو رو ببینم چون واقعا دیگه بدون تو نمیتونم
ا/ت: بنظرت من اون زمان بدون تو میتونستم تو ولم کردی رفتی من گول مهربونی تو رو خوردم *گریه 😭
یوجین: ا/ت *نگران
اومد سمتم میخواستم بغلم کنه که هلش دادم
ا/ت: به من دست نزن دیگه حتی دلم نمیخواد اون دست های کثیفت بهم بخوره دیگه هم پیشم نیا همین الانم از اینجا برو
یوجین: ولی ا/ت....
ا/ت: میگم برو منو تو دیگه دوستی ای هم باهم نداریم همهچی بین من و تو تمومه برو *داد
یوجین سرشون انداخت پایین و رفت
ا/ت: پسره عوضی به چه حقی......
از بس اعصابم خورد بود جیغ زدم
یهو دیدیم یکی بغلم کرد
جیمین بود
جیمین: با کوک اومدم اینجا دیدم یوجین اینجاست دلم میخواست بیام بزنمش وقتی گفت ازت خوشش میاد اعصابم خرد شد فکر کزدم قبول میکنی ولی نکردی خیالم راحت شد با این کارت باعث شدی بهت باور کنم
ا/ت: میگه تو قبلش بهم باور نداشتی
جیمین: نمیگم نداشتم ولی میترسیدم با گشتن با پسرا باهاشون قرار بزاری ولی وقتی دیدم به کسی که قبلا دوسش داشتی جواب رد دادی خیالم راحت شد
ا/ت:*خنده* خوشحال شدم که اومدین اون حالم رو بهم ریخت ولی شما رو که دیدم خوب شدم
نشستیم حرف زدیم با کوک یخورده گیم بازی کردیم و به هم چرت و پرت میگفتیم جیمین هم ما رو نگاه میکرد و میخندید
رفتن منم لباسای بیرونیم هنوز تنم بود رفتم عوض کردم و گرفتم خوابیدم
...
از خواب پریدم
کابوس دیده بودم چرا کابوسم مربوط به یوجینه وای خدا بخاطر اون...
شب نتونستم بخوابم
روز بعد به جیمین گفتم جیمین گفت برم دکتر
وقت گرفتم قرار بود فردا عصر برم دکتر
همون شبم نتونستم بخوابم
روز بعد رفتم دکتر
.....
ادامه توی پارت بعد.....
_____________________________________________________
۶.۷k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.