p¹⁴
میای بُعد دوم: .. دیوونه شدی؟ جامون رو عوض کنیم؟(داد)
میا: آرههههه...(داد)...
میای بعد دوم: .... چرا می خوای به این جهنم دره بیای؟ ....
میا: تا وقتی برگشتی به بعد خودت ... همه چی حل بشه ! ... زندگیت مثل بعد من بشه ...
میای دوم: ... خیلی احمقی ... (دست میا رو گرفت و جاشون باهم عوض شد ...)
ویو میای بعد دوم:
چشمامو باز کردم ... میسوخت ... وقتی بیدار شدم دیدم تاکاهاشی ای بعد داره با نگرانی نگام میکنه ....
تاکاهاشی: میا ... !(بغض)
میا: .........
تاکاهاشی" .... دلم برات تنگ شده بود ..... چرا بوهو بی هوش شدی؟ حالت خوبه؟
میا:(اشک)
چرا توی این بعد .. انقدر تاکاهاشی رو دوست دارم؟چرا انقدر ..... برام مهمه؟ .. ناخداگاه رفتم محکم بغلش کردم و گربه می کردم ...!
ویو میا ی اصلی"
چشام رو باز کردم .. تو بغل تاکاهاشی این بعد بودم ...
تاکاهاشی: ... میا لطفاً ... لطفاً قول میدم دست پدرم بهت نرسه(گریه)
میا: ت......تاکاهاشی.......
تاکاهاشی: (لبا.شو روی لبا.ی میا گذاشت و بوسیدش): .. دوست دارم میا ... ببخشید هواسم بهت نبود .. قول میدم دیگه هیچوقت اذیت نمیشی(اشک)
...........ولی من متعلق به این بعد نیستم ... ببخشید تاکاهاشی این بعد ... چقدر اینجا کوچیکی ... گریه هام بند نمیاد... هه ....
مبا: .... منم دوست دارم ...... ولی بیا بزرگتر بشیم (بغض+اشک)
تاکاهاشی: .... (سر تائید تکون داد) ....
میا: ... (تلخنده) ...
ویو فرد سوم :
نمی زارم ... نمی زارم که اینطوری پیش برین ... نمی زارم که مرز بین دو بعد رو خراب کنید .... هنه چی رو به جای اول بر میگردونم ....
؟؟؟: اوژونی ... به چی فکر میکنی؟!
.......: هیچی شاهزاده ی دوست داشتنی ...!
.
.
.
.
.
.
.
.
خماری؟!
میا: آرههههه...(داد)...
میای بعد دوم: .... چرا می خوای به این جهنم دره بیای؟ ....
میا: تا وقتی برگشتی به بعد خودت ... همه چی حل بشه ! ... زندگیت مثل بعد من بشه ...
میای دوم: ... خیلی احمقی ... (دست میا رو گرفت و جاشون باهم عوض شد ...)
ویو میای بعد دوم:
چشمامو باز کردم ... میسوخت ... وقتی بیدار شدم دیدم تاکاهاشی ای بعد داره با نگرانی نگام میکنه ....
تاکاهاشی: میا ... !(بغض)
میا: .........
تاکاهاشی" .... دلم برات تنگ شده بود ..... چرا بوهو بی هوش شدی؟ حالت خوبه؟
میا:(اشک)
چرا توی این بعد .. انقدر تاکاهاشی رو دوست دارم؟چرا انقدر ..... برام مهمه؟ .. ناخداگاه رفتم محکم بغلش کردم و گربه می کردم ...!
ویو میا ی اصلی"
چشام رو باز کردم .. تو بغل تاکاهاشی این بعد بودم ...
تاکاهاشی: ... میا لطفاً ... لطفاً قول میدم دست پدرم بهت نرسه(گریه)
میا: ت......تاکاهاشی.......
تاکاهاشی: (لبا.شو روی لبا.ی میا گذاشت و بوسیدش): .. دوست دارم میا ... ببخشید هواسم بهت نبود .. قول میدم دیگه هیچوقت اذیت نمیشی(اشک)
...........ولی من متعلق به این بعد نیستم ... ببخشید تاکاهاشی این بعد ... چقدر اینجا کوچیکی ... گریه هام بند نمیاد... هه ....
مبا: .... منم دوست دارم ...... ولی بیا بزرگتر بشیم (بغض+اشک)
تاکاهاشی: .... (سر تائید تکون داد) ....
میا: ... (تلخنده) ...
ویو فرد سوم :
نمی زارم ... نمی زارم که اینطوری پیش برین ... نمی زارم که مرز بین دو بعد رو خراب کنید .... هنه چی رو به جای اول بر میگردونم ....
؟؟؟: اوژونی ... به چی فکر میکنی؟!
.......: هیچی شاهزاده ی دوست داشتنی ...!
.
.
.
.
.
.
.
.
خماری؟!
۷.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.