پارت ³
پارت ³
فیک : شب تاریک 🕸🖤
یهو صدای در اومد ک با شتاب کسی باز شد رفتم در اتاقم رو نصفه باز کردم و بیرون اومدم و از بالا پله ها داشتم نگا میکردم
*ب من چ ک هیچ پولی ندارم از خونم گمشید بیرون
ویو ا٫ت
پدرم با کسانی ک صحبت میکرد پشت در بود و من نمیتونستم ببینمشون
+اقای جانگ یا پولمو پس میدید یا خونتونو ازتون میگیرم
*شما حق ندارید همچین کاری بکنید
ویو کوک
این مرتیکه هی داشت زر میزد واقعا اعصابم رو خورد کرده بود ک چشمم ب دختری ک بالای پله ها ک با لباس سیاه ایستاده بود افتاد
جووون چه بدن دافی دارههه عففف( ..... 😐)
ک چشمامو ازش برداشتم و چشمامو رو هم فشردم ک این صحنه از یادم بره ک ی فکری ب ذهنم رسید
+اقای جانگ اگه اون دخترو ب من بفروشین از پولتون و خونتون میگذرم و ⁵⁰⁰⁰ وون بهتون پس میدم
ویو ا٫ت
چی ؟ چی ؟ چییییییییییییییییی؟ اون یارو داره چ غلطی میکنهههههههه ننننن پدصگگگگگ این باید خواب باشهههههههههه این ععععععننننننتتتتتتررررر منو میخرهههههههه اونم با پووووللللللللل ( ب بزرگی خودتون ببخشید خودم ا٫ت رو بخاطر فشی ک گف خفش میکنم😊🔪)
*قبولهههههههههه پولو بده ههههههه
ویو ا٫ت
وادافاک!؟ 😐
من الان فروخته شدم
*هرزه برو ساکتو اماده کن و از جلو چشام گمشو( با داد
-ایششش متنفرم ازتتتتتتت( با داد زیاد
رفتم همه وسایلمو جمع کردم ی نیم تنه سیاه با ی شلوار سیاه پوشیدم ( عکسشو میزارم )و رفتم پایین با خشم ب پدرم نگا میکردم ک داشت پولارو میشمرد
از خونه زدم بیرون و رفتم تو ماشین نشستم ک کوک هم اومد و کنارم نشست
خماری
شرطا ¹⁰ لایک ¹⁵ کامنت
فیک : شب تاریک 🕸🖤
یهو صدای در اومد ک با شتاب کسی باز شد رفتم در اتاقم رو نصفه باز کردم و بیرون اومدم و از بالا پله ها داشتم نگا میکردم
*ب من چ ک هیچ پولی ندارم از خونم گمشید بیرون
ویو ا٫ت
پدرم با کسانی ک صحبت میکرد پشت در بود و من نمیتونستم ببینمشون
+اقای جانگ یا پولمو پس میدید یا خونتونو ازتون میگیرم
*شما حق ندارید همچین کاری بکنید
ویو کوک
این مرتیکه هی داشت زر میزد واقعا اعصابم رو خورد کرده بود ک چشمم ب دختری ک بالای پله ها ک با لباس سیاه ایستاده بود افتاد
جووون چه بدن دافی دارههه عففف( ..... 😐)
ک چشمامو ازش برداشتم و چشمامو رو هم فشردم ک این صحنه از یادم بره ک ی فکری ب ذهنم رسید
+اقای جانگ اگه اون دخترو ب من بفروشین از پولتون و خونتون میگذرم و ⁵⁰⁰⁰ وون بهتون پس میدم
ویو ا٫ت
چی ؟ چی ؟ چییییییییییییییییی؟ اون یارو داره چ غلطی میکنهههههههه ننننن پدصگگگگگ این باید خواب باشهههههههههه این ععععععننننننتتتتتتررررر منو میخرهههههههه اونم با پووووللللللللل ( ب بزرگی خودتون ببخشید خودم ا٫ت رو بخاطر فشی ک گف خفش میکنم😊🔪)
*قبولهههههههههه پولو بده ههههههه
ویو ا٫ت
وادافاک!؟ 😐
من الان فروخته شدم
*هرزه برو ساکتو اماده کن و از جلو چشام گمشو( با داد
-ایششش متنفرم ازتتتتتتت( با داد زیاد
رفتم همه وسایلمو جمع کردم ی نیم تنه سیاه با ی شلوار سیاه پوشیدم ( عکسشو میزارم )و رفتم پایین با خشم ب پدرم نگا میکردم ک داشت پولارو میشمرد
از خونه زدم بیرون و رفتم تو ماشین نشستم ک کوک هم اومد و کنارم نشست
خماری
شرطا ¹⁰ لایک ¹⁵ کامنت
۱۷.۰k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.