عشق مغرور پارت ۳
من:اخی خنک شدم . بعد اینکه تهیونگ رفت دیدم صدای بوق ماشین میاد تازه یادم افتاد که راننده بابام اومده دنبالم خاک عالم بر سر شیطان. زود زود وسایل رو جمع کردم و وخواستم در روبازکنم تهیونگ رو به روم ظاهر شد.
ای خاک عالم بگم بر سرکی توهمین فکر را بودم که تهیونگ گفت: تاحالا نرفته بودی؟؟!
من:نه نرفته بودم .ببخشید الان میرم.
تهیونگ :چراتاحالا توکلاس موندی؟!
من: اخه خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم.
تهیونگ : دیگه دیر نری . برو که یه ماشین منتظره.
من: باشه . خدانگهدار.
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
فردا خونه ا.ت
صبح زود پا شدم و رفتم یه لقمه نون خوردم و رفتم بالا خودمو زود برای دانشگاه آماده کردم.
امروز خیلی خوشحال بودم، چون فیزیک داشتیم ومن عاشق فیزیکم (من چون خودم خیلی خیلی فیزیک رو دوسدارم به همین دلیل نوشتم) بعدش اومدم پایین که دیدم مامانم داره میره.
من: مامانی کجا میخوای بری؟
مامان: میخوام برم مدرسه.
من: برای چی؟
مامان: بخاطر اینکه آزمون دادم میتونم که معلم مدرسه ی ***** اونجاباشم.
من: اهاااا. خب خوش بگذره بای.
مامان :بای.
من: سوار ماشین شدم و رسیدیم به دانشگاه .من کی میای دنبالم ؟
راننده ماشین: خانم ساعت ۲ میام دنبالتون.
من: باشه . ممنون . وارد شدم و راهمو کج کردم به طرف کلاس . وارد شدم و با صحنه ایی که دیدم خشکم زد.
چی اون..او.نن تهیونگ مربی رقص من بود ؟!! ای یا حضرت چشم درست میبینم؟؟+_+.
از دید تهیونگ
ته:با چیزی که دیدم دیگه صحبت با دوستم روقطع کردم. اون ا.ت بود.
اونم مثل من دانشجو هس.
لایک و کامنت یادتون نره دوستون دارم خوشگلام،کیوتیام😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #عشق #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #عاشقانه
ای خاک عالم بگم بر سرکی توهمین فکر را بودم که تهیونگ گفت: تاحالا نرفته بودی؟؟!
من:نه نرفته بودم .ببخشید الان میرم.
تهیونگ :چراتاحالا توکلاس موندی؟!
من: اخه خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم.
تهیونگ : دیگه دیر نری . برو که یه ماشین منتظره.
من: باشه . خدانگهدار.
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
♡
فردا خونه ا.ت
صبح زود پا شدم و رفتم یه لقمه نون خوردم و رفتم بالا خودمو زود برای دانشگاه آماده کردم.
امروز خیلی خوشحال بودم، چون فیزیک داشتیم ومن عاشق فیزیکم (من چون خودم خیلی خیلی فیزیک رو دوسدارم به همین دلیل نوشتم) بعدش اومدم پایین که دیدم مامانم داره میره.
من: مامانی کجا میخوای بری؟
مامان: میخوام برم مدرسه.
من: برای چی؟
مامان: بخاطر اینکه آزمون دادم میتونم که معلم مدرسه ی ***** اونجاباشم.
من: اهاااا. خب خوش بگذره بای.
مامان :بای.
من: سوار ماشین شدم و رسیدیم به دانشگاه .من کی میای دنبالم ؟
راننده ماشین: خانم ساعت ۲ میام دنبالتون.
من: باشه . ممنون . وارد شدم و راهمو کج کردم به طرف کلاس . وارد شدم و با صحنه ایی که دیدم خشکم زد.
چی اون..او.نن تهیونگ مربی رقص من بود ؟!! ای یا حضرت چشم درست میبینم؟؟+_+.
از دید تهیونگ
ته:با چیزی که دیدم دیگه صحبت با دوستم روقطع کردم. اون ا.ت بود.
اونم مثل من دانشجو هس.
لایک و کامنت یادتون نره دوستون دارم خوشگلام،کیوتیام😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽😽💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #عشق #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #عاشقانه
۲۳.۴k
۱۵ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.