پارت دو اوروچیمارو
وارد سالن شدیم، واقعا شلوغ بود. من، میزونا (خواهرش) و میزومارو(برادرش) تصمیم گرفتیم کمی تمرین کنیم. از وقتی شروع کردیم به تمرین پسر با موهای سفید به ما خیره شده بود. حدود ده دقیقه گذشته بود و هنوز به ما خیره بود. همون موقع بلند شد و به سمت ما اومد.
پسر: سلام اسم من کابوتو یاکوشی عه، میشه بامن بیاین پشت ساختمون؟
میزوری با شک گفت: باشه بریم
*چند دقیقه بعد پشت ساختمون
میزومارو: با ما چیکار داشتی؟
کابوتو: میخواستم کسی رو به شما معرفی کنم، اوروچیمارو ساما... شماهم خودتون رو معرفی کنید.
میزوری: من میزوری ام، برادر بزرگم میزومارو وخواهر کوچیکم میزونا.
اوروچیما رو به کابوتو کرد و گفت: بهت گفتم نینجای درست و حسابی بیار نه جوجه ی بوقلمون!!
میزوری: هــــی!
میزومارو: چرا ماباید میومدیم اینجا؟
کابوتو: اوروچیمارو ساما به چند نینجای قوی برای مبارزه و نگهبانی نیاز داشتن، برای همین من با دیدن شما و تکنیک های حرفه ای تون تحت تاثیر قرار گرفتم و شما رو برای اینکار پیشنهاد دادم.
میزونا: حتی من؟ اخه من فقط هشت سالمه.
اوروچیمارو: اره بچه جون، حتی تو. وقت نداریم باید زود بریم.
میزومارو: کجا؟
کابوتو: به مخفیگاه اوروچیمارو ساما برای شروع کار.
میزونا: ولی هنوز ازمون تموم نشده.
کابوتو: شما به هرحال موفق نمیشید. این ازمون خیلی سخته
میزوری: اوکی ولی ماکه قبول نکردیم بیایم
اوروچیمارو: دست شنا نیست، در ضمن شما به موفقیت هایی که بهتر از چونین شدن هست میرسید اگه با من باشید
میزومارو: باشه ما تسلیم شدیم، میری وسایلمون رو جمع کنیم
________________________________
خب این از پارت دو
به من اعتماد نکنید من ممکنه یهو وسط داستان ول کنم😂
و اینکه ازمون چونین بخش بعد نداشت 😔👍🏻(تو پارت قبل واسه عنوان از بخش یک استفاده کردم)
ببخشید این پارت طولانی شد😁
پسر: سلام اسم من کابوتو یاکوشی عه، میشه بامن بیاین پشت ساختمون؟
میزوری با شک گفت: باشه بریم
*چند دقیقه بعد پشت ساختمون
میزومارو: با ما چیکار داشتی؟
کابوتو: میخواستم کسی رو به شما معرفی کنم، اوروچیمارو ساما... شماهم خودتون رو معرفی کنید.
میزوری: من میزوری ام، برادر بزرگم میزومارو وخواهر کوچیکم میزونا.
اوروچیما رو به کابوتو کرد و گفت: بهت گفتم نینجای درست و حسابی بیار نه جوجه ی بوقلمون!!
میزوری: هــــی!
میزومارو: چرا ماباید میومدیم اینجا؟
کابوتو: اوروچیمارو ساما به چند نینجای قوی برای مبارزه و نگهبانی نیاز داشتن، برای همین من با دیدن شما و تکنیک های حرفه ای تون تحت تاثیر قرار گرفتم و شما رو برای اینکار پیشنهاد دادم.
میزونا: حتی من؟ اخه من فقط هشت سالمه.
اوروچیمارو: اره بچه جون، حتی تو. وقت نداریم باید زود بریم.
میزومارو: کجا؟
کابوتو: به مخفیگاه اوروچیمارو ساما برای شروع کار.
میزونا: ولی هنوز ازمون تموم نشده.
کابوتو: شما به هرحال موفق نمیشید. این ازمون خیلی سخته
میزوری: اوکی ولی ماکه قبول نکردیم بیایم
اوروچیمارو: دست شنا نیست، در ضمن شما به موفقیت هایی که بهتر از چونین شدن هست میرسید اگه با من باشید
میزومارو: باشه ما تسلیم شدیم، میری وسایلمون رو جمع کنیم
________________________________
خب این از پارت دو
به من اعتماد نکنید من ممکنه یهو وسط داستان ول کنم😂
و اینکه ازمون چونین بخش بعد نداشت 😔👍🏻(تو پارت قبل واسه عنوان از بخش یک استفاده کردم)
ببخشید این پارت طولانی شد😁
۲.۱k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.