پارت هفدهم
هانول:.)
توی اتاق رییس دوم بودیم منو جونگ سو یه پا مون بالا بود باید یه ساعت همینجوری وایستیم
سو بین هم بود نشسته بود داشت مارو نگاه میکرد
رییس :..خو دلیل دعواتون چی بوده
جونگ سو:..نمیدونم قربان هانول الکی دعوا راه انداخته
(یه نگاه که میگفت خفه شو بهش انداختم)
هانول:..هیچی قربان یه مسئله خانوادگی بود
رییس:..مگه شما خواهر برادرید
هانول:.نه این آدم خر که اینجا وایستاده بنده پسر داییمه
جونگ سو:.مگه بهشون نگفتی پسرداییتم
هانول:..به تو چه
رییس:…خو ساکت نیم ساعت دیگه وقت دارید
همینجوری وایستید و بعد نمیدونم بار چندمه دارم
تکرار میکنم مسئله خانوادگی رو از کارتون جداکنید
منو جونگ سو همزمان :…چشم رییس
سوبین:…آفرین همینجوری حرف گوش کنید
(رییس یه نگاه بهش انداخت )
رییس:..خو آقای سوبین شما هم برید پیش جونگ سو و هانول همینجوری یه پا تو ببر بالا
سوبین:..چرا من چیکار کردم مگه
رییس:..اونشو دیگه خودت میدونی مسئله منو توهه برو زود وایستا
(سوبین هم اومد وسط منو جونگ سو وایستاد یه پاشو برد بالا اخ دلم خنک شد به ما تیکه میندازه )
سو بین :..یادت نیست رییس اون مسئله رو حل کردیم
رییس:..اره حل کردیم ولی تنبیه ات نکردم
(سوبین که قدش بلند بود دو دستشو گذاشته بود یکی شونه من و شونه جونگ سو )
هانول::..رییس سوبین داره تقلب میکنه
رییس:..ها دستتو بردار
سوبین سرشو نزدیک گرد تو گوشم گفت
سوبین:..نمیتونی عصبانیتو سر من خالی کنی خانوم راستگو
هانول::..من عصبانیمو سر کسی خالی نمیکنم آقای معروف
(بعد نگاهمو ازش گرفتم )
تنبیه مون تموم شد از اتاق زدیم بیرون
جونگ سو:..حس میکنم پام داره بی حس میشه
هانول:..حقته
جونگ سو؛…هانول این بار واقعا منو ریوجین همو دوست داریم باور کن
هانول:..جونگ سو من مطمئنم رابطه تون حتی چند ماه نشه تموم میشه اینو از من گفتن
راه امو گرفتم رفتم سرکارم
(کارم تموم شد به جونگ سو گفتم میرم خرید اونم گفت منم میرم خونه
رفتم پاساژ اینقدر بزرگ بود داشت سرم گیچ میرفت اسم فروشگاهی که چند تا دخترا داشتن توی کمپانی دربارش حرف میزدن رفتم
اوههههههی…… این فروشگاه چقدر بزرگه واردش شدم چقدر لباساش خوشگل بودن یه نگاهی بهش انداختم اسم برندش (ماه و ستاره) بود
چشمم خورد به لباسی که سیاه رنگ بود
(عکسشو بالا گذاشتم)
چقدر خوشگل بود گوشیمو برداشتم ازش عکسی گرفتم چند تا دور دیگه زدم رفتم سمت خونه
………….ادامه دارد
توی اتاق رییس دوم بودیم منو جونگ سو یه پا مون بالا بود باید یه ساعت همینجوری وایستیم
سو بین هم بود نشسته بود داشت مارو نگاه میکرد
رییس :..خو دلیل دعواتون چی بوده
جونگ سو:..نمیدونم قربان هانول الکی دعوا راه انداخته
(یه نگاه که میگفت خفه شو بهش انداختم)
هانول:..هیچی قربان یه مسئله خانوادگی بود
رییس:..مگه شما خواهر برادرید
هانول:.نه این آدم خر که اینجا وایستاده بنده پسر داییمه
جونگ سو:.مگه بهشون نگفتی پسرداییتم
هانول:..به تو چه
رییس:…خو ساکت نیم ساعت دیگه وقت دارید
همینجوری وایستید و بعد نمیدونم بار چندمه دارم
تکرار میکنم مسئله خانوادگی رو از کارتون جداکنید
منو جونگ سو همزمان :…چشم رییس
سوبین:…آفرین همینجوری حرف گوش کنید
(رییس یه نگاه بهش انداخت )
رییس:..خو آقای سوبین شما هم برید پیش جونگ سو و هانول همینجوری یه پا تو ببر بالا
سوبین:..چرا من چیکار کردم مگه
رییس:..اونشو دیگه خودت میدونی مسئله منو توهه برو زود وایستا
(سوبین هم اومد وسط منو جونگ سو وایستاد یه پاشو برد بالا اخ دلم خنک شد به ما تیکه میندازه )
سو بین :..یادت نیست رییس اون مسئله رو حل کردیم
رییس:..اره حل کردیم ولی تنبیه ات نکردم
(سوبین که قدش بلند بود دو دستشو گذاشته بود یکی شونه من و شونه جونگ سو )
هانول::..رییس سوبین داره تقلب میکنه
رییس:..ها دستتو بردار
سوبین سرشو نزدیک گرد تو گوشم گفت
سوبین:..نمیتونی عصبانیتو سر من خالی کنی خانوم راستگو
هانول::..من عصبانیمو سر کسی خالی نمیکنم آقای معروف
(بعد نگاهمو ازش گرفتم )
تنبیه مون تموم شد از اتاق زدیم بیرون
جونگ سو:..حس میکنم پام داره بی حس میشه
هانول:..حقته
جونگ سو؛…هانول این بار واقعا منو ریوجین همو دوست داریم باور کن
هانول:..جونگ سو من مطمئنم رابطه تون حتی چند ماه نشه تموم میشه اینو از من گفتن
راه امو گرفتم رفتم سرکارم
(کارم تموم شد به جونگ سو گفتم میرم خرید اونم گفت منم میرم خونه
رفتم پاساژ اینقدر بزرگ بود داشت سرم گیچ میرفت اسم فروشگاهی که چند تا دخترا داشتن توی کمپانی دربارش حرف میزدن رفتم
اوههههههی…… این فروشگاه چقدر بزرگه واردش شدم چقدر لباساش خوشگل بودن یه نگاهی بهش انداختم اسم برندش (ماه و ستاره) بود
چشمم خورد به لباسی که سیاه رنگ بود
(عکسشو بالا گذاشتم)
چقدر خوشگل بود گوشیمو برداشتم ازش عکسی گرفتم چند تا دور دیگه زدم رفتم سمت خونه
………….ادامه دارد
۴۴۱
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.