گروگان عشق
گروگان عشق
پارت ۵۰
.
.
.
-نمیتونستم چیزی بگم باورم نمیشد سونا گفت وای.. باید بریم دنبالش
از زبان راوی
ماوی دست و صورتش رو شست یه زخماش بتادین ریخت دستاش رو پانسمان کرد موهاشو دوباره بست و لباس مشکی پوشید رفت درو باز کرد که با سونا مواجه شد سونا سریع بازوهای ماوی رو گرفت و کوبوندش به دیوار گفت ماوی بهم بگو کجا بودی.. عصبی... ماوی گفت ولم کن سونا باید برم سونا گفت تا بهم نگی نمیزارم ماوی گفت سونا بهت گفتم ولم کن سونا گفت برا چی ها ماوی گفت برای اینکه کار دارم سونا گفت چه کاری ماوی دیگه عصبی شد چون دوست نداشت همش بازجوییش کنن سونا رو هول داد عقب و رفت بیرون فردا
( علامت جونگ کوک$... علامت جونگ سوک&... علامت سونا* )
&دیشب با ماوی بعد از اون قضیه رفتیم بار و جوری مست بودیم که همونجا خوابمون برد اما من نصف شب ساعت ۴ بیدار شدم ماوی رو براید بغل و یه اتاق گرفتم و رفتیم اونجا روی تخت درازش دادم خودمم کنارش خوابیدم و کشیدمش توی بغلم خب من
از زبان راوی
جونگ سوک از وقتی ماوی رو دید عاشقش شد( فیلم ترکی شد 😂😐 )اما هیچوقت بهش نگفت همیشه دوست داشت جای تهیونگ باشه اما نتونست بهش بگه چون میترسید که ماوی عصبانی باشه و دیگه هیچوقت نبینتش.. البته ماوی هم جونگ سوک رو خیلی دوست داشت وبی بعنوان یه دوست یا بعنوان یه برادر
صبح
از زبان راوی
جونگ سوک بیدار شد ماوی رو دید که کنارش غرق خواب بود اروم رفت سمت صورت ماوی و بوسه ی کوتاهی به لبش زد
۲۰ مین بعد
ماوی بیدار شد دید توی اتاقه و جونگ سوک هم کنارش سرش توی گوشیه گفت جونگ سوک.. خوابالود.. جونگ سوک متوجه ماوی شد گفت بهه صبح بخیر ماوی گفت صبح بخیر.. ما اینجا چیکار میکنیم جونگ سوک گفت دیشب مست بودیم همینجا خوابمون برد منم نصف شب بیدار شدم یه اتاق گرفتم اوردمت اینجا ماوی گفت ساعت چنده جونگ سوک گفت اممم وایسا.. به ساعت گوشیش دقت میکنه.. گفت ساعت ۱۰ ماوی گفت وای گوشیم کجاس بعد دنبال گوشیش میگرده جونگ سوک گفت روی پاتختیه ماوی سریع گوشیشو برداشت وقتی روشنش کرد دید تهیونگ ۱۵ بار. سونا ۱۲ بار. کوک۱۰ بار. و مامان ۱۱ بار بهش زنگ زدن در کل ۴۱ تا تماس پاسخ نداده داشته! ماوی گفت وای خاک به سرم ۴۱ بار بهم زنگ زدن سریع بلند شد جونگ سوک گفت پس بریم ماوی سریع رفت بیرون جونگ سوک هم پشت سرش رسیدن به ماشینا ماوی سریع از جونگ سوک خدافظی کرد و سوار شد
۲۰ مین بعد
ماوی رسید به خونه رفت داخل خونه دید تهیونگ همش داره دور خودش میچرخه سونا هم نشسته روی کاناپه خم شده و به زمین خیره شده و داره سرش رو به بین دستاش فشار میده بقیه هم به غیر از ناره و مادر عصبی هستن تهیونگ وقتی ماوی رو دید دوید سمتش از بازوهاش گرفت گفت کجا بودی.. عصبی.. بقیه هم وقتی سریع دویدن سمتشون سونا گفت چرا جواب تلفنت رو نمیدی.. عصبی..ماوی گفت دیشب با جونگ سوک بار بودیم خوابمون برد بعد جونگ سوک نصف شب بیدار شد یه اتاق گرفت منم برد اونجا «باهم» خوابیدیم .. ماوی فهمید چی گفت اما دیگه کار از کار گذشته بود و تهیونگ شنیده بود تهیونگ وقتی اون کلمه رو شنید دیگه خیلی عصبی شد گفت تو. با جونگ سوک دیشب.. اروم ولی عصبی شدید
+گفت خوابیدی.. عربده.
به ببینید چه ادمین خوبی دارید 😂
پارت ۵۰
.
.
.
-نمیتونستم چیزی بگم باورم نمیشد سونا گفت وای.. باید بریم دنبالش
از زبان راوی
ماوی دست و صورتش رو شست یه زخماش بتادین ریخت دستاش رو پانسمان کرد موهاشو دوباره بست و لباس مشکی پوشید رفت درو باز کرد که با سونا مواجه شد سونا سریع بازوهای ماوی رو گرفت و کوبوندش به دیوار گفت ماوی بهم بگو کجا بودی.. عصبی... ماوی گفت ولم کن سونا باید برم سونا گفت تا بهم نگی نمیزارم ماوی گفت سونا بهت گفتم ولم کن سونا گفت برا چی ها ماوی گفت برای اینکه کار دارم سونا گفت چه کاری ماوی دیگه عصبی شد چون دوست نداشت همش بازجوییش کنن سونا رو هول داد عقب و رفت بیرون فردا
( علامت جونگ کوک$... علامت جونگ سوک&... علامت سونا* )
&دیشب با ماوی بعد از اون قضیه رفتیم بار و جوری مست بودیم که همونجا خوابمون برد اما من نصف شب ساعت ۴ بیدار شدم ماوی رو براید بغل و یه اتاق گرفتم و رفتیم اونجا روی تخت درازش دادم خودمم کنارش خوابیدم و کشیدمش توی بغلم خب من
از زبان راوی
جونگ سوک از وقتی ماوی رو دید عاشقش شد( فیلم ترکی شد 😂😐 )اما هیچوقت بهش نگفت همیشه دوست داشت جای تهیونگ باشه اما نتونست بهش بگه چون میترسید که ماوی عصبانی باشه و دیگه هیچوقت نبینتش.. البته ماوی هم جونگ سوک رو خیلی دوست داشت وبی بعنوان یه دوست یا بعنوان یه برادر
صبح
از زبان راوی
جونگ سوک بیدار شد ماوی رو دید که کنارش غرق خواب بود اروم رفت سمت صورت ماوی و بوسه ی کوتاهی به لبش زد
۲۰ مین بعد
ماوی بیدار شد دید توی اتاقه و جونگ سوک هم کنارش سرش توی گوشیه گفت جونگ سوک.. خوابالود.. جونگ سوک متوجه ماوی شد گفت بهه صبح بخیر ماوی گفت صبح بخیر.. ما اینجا چیکار میکنیم جونگ سوک گفت دیشب مست بودیم همینجا خوابمون برد منم نصف شب بیدار شدم یه اتاق گرفتم اوردمت اینجا ماوی گفت ساعت چنده جونگ سوک گفت اممم وایسا.. به ساعت گوشیش دقت میکنه.. گفت ساعت ۱۰ ماوی گفت وای گوشیم کجاس بعد دنبال گوشیش میگرده جونگ سوک گفت روی پاتختیه ماوی سریع گوشیشو برداشت وقتی روشنش کرد دید تهیونگ ۱۵ بار. سونا ۱۲ بار. کوک۱۰ بار. و مامان ۱۱ بار بهش زنگ زدن در کل ۴۱ تا تماس پاسخ نداده داشته! ماوی گفت وای خاک به سرم ۴۱ بار بهم زنگ زدن سریع بلند شد جونگ سوک گفت پس بریم ماوی سریع رفت بیرون جونگ سوک هم پشت سرش رسیدن به ماشینا ماوی سریع از جونگ سوک خدافظی کرد و سوار شد
۲۰ مین بعد
ماوی رسید به خونه رفت داخل خونه دید تهیونگ همش داره دور خودش میچرخه سونا هم نشسته روی کاناپه خم شده و به زمین خیره شده و داره سرش رو به بین دستاش فشار میده بقیه هم به غیر از ناره و مادر عصبی هستن تهیونگ وقتی ماوی رو دید دوید سمتش از بازوهاش گرفت گفت کجا بودی.. عصبی.. بقیه هم وقتی سریع دویدن سمتشون سونا گفت چرا جواب تلفنت رو نمیدی.. عصبی..ماوی گفت دیشب با جونگ سوک بار بودیم خوابمون برد بعد جونگ سوک نصف شب بیدار شد یه اتاق گرفت منم برد اونجا «باهم» خوابیدیم .. ماوی فهمید چی گفت اما دیگه کار از کار گذشته بود و تهیونگ شنیده بود تهیونگ وقتی اون کلمه رو شنید دیگه خیلی عصبی شد گفت تو. با جونگ سوک دیشب.. اروم ولی عصبی شدید
+گفت خوابیدی.. عربده.
به ببینید چه ادمین خوبی دارید 😂
۵.۱k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.