مافیا ی عاشق
مافیا ی عاشق
p15
که یهو گوشی ا.ت زنگید
ا.ت: مامانمه قطعا میخواد بگه چرا امروز مدرسه نرفتم و کجا بودم وایییی تهیونگ میترسم چی بگمم
ته: استرس نداشته باش بگو حالم بد شده خونه ی دوستم موندم نتونستم بیام خونه
ا.ت: بب.. باشه
_الو سلام مامان
+سلام دخترم
_بله مامان کاری داشتی؟
+دخترم چرا امروز مدرسه نرفتی؟
+معلومه کجایی؟
_مامان حالم اصن خوب نبود رفتم خونه ی یکی از دوستام الان اینجام شاید تا شب برگردم
+اهان باشه خدافظ
_خدافظ
ته:عالی بود
ا.ت: مرسی
ته: من برم ماشینو چک کنم شاید صندق عقب بنزین باشه
ا.ت: پس چرا دیشب نرفتی ببینی؟
ته: یادم نبود
ا.ت: اوک
ویو ته
ناهار خوردیم ماشینو. بزنین زدم راهی جاده شدیم تو راه داشتیم درباره ی داستان های خنده دار میگفتیم ا.ت خیلی کیوت شده بود جوری دلم میخواست همون لحظه بهش اعتراف کنم دوسش دارم
ویو ا.ت
نمیدونستم موقعش هست یا نه ولی میخوام بهش بگم که عاشقشم
ا.ت: ته!
ته: بله
ا.ت: من
ته: خب
ا.ت: ازت... ـ
p15
که یهو گوشی ا.ت زنگید
ا.ت: مامانمه قطعا میخواد بگه چرا امروز مدرسه نرفتم و کجا بودم وایییی تهیونگ میترسم چی بگمم
ته: استرس نداشته باش بگو حالم بد شده خونه ی دوستم موندم نتونستم بیام خونه
ا.ت: بب.. باشه
_الو سلام مامان
+سلام دخترم
_بله مامان کاری داشتی؟
+دخترم چرا امروز مدرسه نرفتی؟
+معلومه کجایی؟
_مامان حالم اصن خوب نبود رفتم خونه ی یکی از دوستام الان اینجام شاید تا شب برگردم
+اهان باشه خدافظ
_خدافظ
ته:عالی بود
ا.ت: مرسی
ته: من برم ماشینو چک کنم شاید صندق عقب بنزین باشه
ا.ت: پس چرا دیشب نرفتی ببینی؟
ته: یادم نبود
ا.ت: اوک
ویو ته
ناهار خوردیم ماشینو. بزنین زدم راهی جاده شدیم تو راه داشتیم درباره ی داستان های خنده دار میگفتیم ا.ت خیلی کیوت شده بود جوری دلم میخواست همون لحظه بهش اعتراف کنم دوسش دارم
ویو ا.ت
نمیدونستم موقعش هست یا نه ولی میخوام بهش بگم که عاشقشم
ا.ت: ته!
ته: بله
ا.ت: من
ته: خب
ا.ت: ازت... ـ
۴.۴k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.