"my crazy love " p:53
ویو لیسا
کوک چرا میخواد بره بار ، یعنی کل مدت که من نبودم بار در حال عشق و حال بود،اصلا به من چه من فراموشش کردم ، کی میرسیم یه ذره دیگه بگذره آبروم رو میبرم 😑
_لیسا چیزی شده ،عصبانی هستی
+نه عصبانی نیستم امروز چندتا از کارا درست پیش نرفت سردرد گرفتم ،خب رسیدیم ، من رفتم
_کجا میخوای بری
+خونه
_نمیای +نه _پیاده شو بابا دیگه از این چیزا گیرت نمیادا ، جیسان که بارداره +اما _اما نداره ، حال ندارم تنها برم +باشه برو اون ور ماشینو پارک کنم
ویو کوک
رسیدیم الان باید راضیش کنم بیاد ، توی شرکت لباساش یه چیز دیگه بود اما الان یه چیز دیگه تنش بود فکر کنم برنامه ای داشت. بعد از کلی حرف بلاخره راضی شد ، باهم رفتیم داخل .
_لیسا برنامه ای داشتی آخه لباستو عوض کردی . +آره داشتم (به گوشیش نگاه کرد ) قرار بود با تهیانگ بریم بیرون _چه خوب تهیانک کیه ,دوست پسرته +نه دوستمه _پس چرا قبول کردی با من بیای (لحن عصبانی ) +چون وقت هست قرارم باهاش ساعت ۱۲ هست بعد با اون میرم بیرون .راستی دوستات کوشن .
خیلی عصبانیم چرا داره با دوستاش که پسرن میگرده ، ولی تو باز مال خودم میشی ، رسیدیم به همکارام و دوست دختراشون . همکاران .کیونگ /سارا. . دامیال /مینا .و
رفتیم پیششون شروع کردیم سلام دادن
کیونگ :سلام جونگ کوک
سارا ،مینا :سلام
دامیال:سلام جونگ کوک چخبر
کوک ، لیسا :سلام به همگی
کیونگ :کوک معرفی نمیکنی
دامیال:مگه نمیدونی کیونگ ، این لیدی زیبا همسر جناب جونگ کوک بد اخلاق هستن.
کیونگ :عه واقعا
+نه متاسفانه ما جدا شدیم
سارا و کیونگ :چرا بهم میاید که
کوک :ما سر یه معموریت ازدواج کردیم بعد از تموم شدن قرار شد طلاق بگیریم .
مینا :پس چرا الان باهمید
کوک :مگه هرکی جدا شه نمیتونه دوست بمونه ،عزیزم هر کس که عین تو نیست ده تارو باهم هندل کنه
دامیال :(خیلی آروم رو به دوست دخترش ) خفه شو بیشتر از این آبروم رو نبر .
سارا : خب بریم خوش بگذرونیم، لیسا همراهی میکنی ویسکی بخوریم +چرا که نه (بعد دستاشون رو تو دست هم قفل میکنن)
کیونگ :اینا کی آنقدر صمیمی شدن
کوک:نمیدونم
کیونگ : کوک چرا دختر به این خوشگلی رو ول کردی .
کوک :من ولش نکردم با درخواست اون طلاق گرفتیم
کوک چرا میخواد بره بار ، یعنی کل مدت که من نبودم بار در حال عشق و حال بود،اصلا به من چه من فراموشش کردم ، کی میرسیم یه ذره دیگه بگذره آبروم رو میبرم 😑
_لیسا چیزی شده ،عصبانی هستی
+نه عصبانی نیستم امروز چندتا از کارا درست پیش نرفت سردرد گرفتم ،خب رسیدیم ، من رفتم
_کجا میخوای بری
+خونه
_نمیای +نه _پیاده شو بابا دیگه از این چیزا گیرت نمیادا ، جیسان که بارداره +اما _اما نداره ، حال ندارم تنها برم +باشه برو اون ور ماشینو پارک کنم
ویو کوک
رسیدیم الان باید راضیش کنم بیاد ، توی شرکت لباساش یه چیز دیگه بود اما الان یه چیز دیگه تنش بود فکر کنم برنامه ای داشت. بعد از کلی حرف بلاخره راضی شد ، باهم رفتیم داخل .
_لیسا برنامه ای داشتی آخه لباستو عوض کردی . +آره داشتم (به گوشیش نگاه کرد ) قرار بود با تهیانگ بریم بیرون _چه خوب تهیانک کیه ,دوست پسرته +نه دوستمه _پس چرا قبول کردی با من بیای (لحن عصبانی ) +چون وقت هست قرارم باهاش ساعت ۱۲ هست بعد با اون میرم بیرون .راستی دوستات کوشن .
خیلی عصبانیم چرا داره با دوستاش که پسرن میگرده ، ولی تو باز مال خودم میشی ، رسیدیم به همکارام و دوست دختراشون . همکاران .کیونگ /سارا. . دامیال /مینا .و
رفتیم پیششون شروع کردیم سلام دادن
کیونگ :سلام جونگ کوک
سارا ،مینا :سلام
دامیال:سلام جونگ کوک چخبر
کوک ، لیسا :سلام به همگی
کیونگ :کوک معرفی نمیکنی
دامیال:مگه نمیدونی کیونگ ، این لیدی زیبا همسر جناب جونگ کوک بد اخلاق هستن.
کیونگ :عه واقعا
+نه متاسفانه ما جدا شدیم
سارا و کیونگ :چرا بهم میاید که
کوک :ما سر یه معموریت ازدواج کردیم بعد از تموم شدن قرار شد طلاق بگیریم .
مینا :پس چرا الان باهمید
کوک :مگه هرکی جدا شه نمیتونه دوست بمونه ،عزیزم هر کس که عین تو نیست ده تارو باهم هندل کنه
دامیال :(خیلی آروم رو به دوست دخترش ) خفه شو بیشتر از این آبروم رو نبر .
سارا : خب بریم خوش بگذرونیم، لیسا همراهی میکنی ویسکی بخوریم +چرا که نه (بعد دستاشون رو تو دست هم قفل میکنن)
کیونگ :اینا کی آنقدر صمیمی شدن
کوک:نمیدونم
کیونگ : کوک چرا دختر به این خوشگلی رو ول کردی .
کوک :من ولش نکردم با درخواست اون طلاق گرفتیم
۲.۰k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.