•رویای شیرین •
•رویای شیرین •
پارت (۶)
مدیر : قربان دیگه تکرار نمیشه
تهیونگ پوزخندی زد و گفت : اون که نباید بشه ولی ۳ ماه اخراجید
مدیر : قربان چییی ؟ به دست و پاتون میفتم ازتون خواهش میکنم
تهیونگ : برو بیرون به نظافتچی هم بگو بیاد شیشه رو جمع کنه از همین الان اخراجی ۳ ماهت شروع میشه
و نشست روی صندلیش
ویو به ا.ت
اوففففف خسته شدمااااا ساعت چنده هاااا چقدر دیره ساعت ۱ شب حالا چطوری برم خونه هممم
جونگ کوک : خانم ا.ت شما هنوز انجایید؟؟
ا.ت : بلند شد و تعظیمی کرد و گفت بله آقای جئون کار داشتم
جونگ کوک : خوب چطوری میخوای بری خونه
ا.ت : مهم نیست پیاده میرم
جونگ کوک : میرسونمت چه کاریه دختر جون وسیله هات و جمع کن بیا پایین
ا.ت : آخه...
جونگ کوک : آخه نداره بیا پایین و رفت
ا.ت : چرا این فقط با من اینجوری با همه خشن با من مهربون ولی مهم نیست بازم چیزی از خوشگلیش کم نمیکنه
ا.ت رفت پایین و سوار ماشین کوک شد
ا.ت : آدرس خونم...
تا اومد بقیش و بگه کوک گفت : میدونم کجاست ...
ا.ت : جانمممم؟؟
کوک: خوب تو تو شرکت من کار میکنی من وظیفه ام بدونم که آدرس خونه ی کارمندام کجاست
ا.ت : خوب پس اینطور یه سوال بپرسم؟؟
کوک : جونم .. عا یعنی بپرس
ا.ت : آقای تهیونگ دستش خوب شد؟؟
کوک : مگه دستش چی شده بود ؟؟
ا.ت : عه فکر کردم شما خبر دارید صبح گلدون شکست رفت توی دست آقای کیم
کوک : پس بزار بهش زنگ بزنم
تهیونگ : الووو ...
کوک : سلامت کو پسررر
تهیونگ : سلام حالا کارت و بگو
کوک : عه دستت خوبه ا.ت بهم گفت صبح ...
تهیونگ حرف کوک و قطع کرد و گفت : ا.ت؟؟
کوک : آره ا.ت پیش منه دارم میرسونمش خونه
تهیونگ : خنده ای کرد و گفت پس بهش بگو دستم خوبه لازم نیست نگران باشه و گوشی رو قطع کرد
کوک : قطع کرد
ا.ت : حالش خوب بود ؟؟ ( نگران )
کوک : آره حالش خوب بود
کوک : خوب مادمازل بفرمایید
ا.ت : مرسی قربان
کوک : بهم نگو قربان ( جدی)
ا.ت : ببخشید .. پس چی بگم
کوک : جونگ کوک بگی راحت ترم
ا.ت : آخه
کوک : آخه نداره.....
پارت (۶)
مدیر : قربان دیگه تکرار نمیشه
تهیونگ پوزخندی زد و گفت : اون که نباید بشه ولی ۳ ماه اخراجید
مدیر : قربان چییی ؟ به دست و پاتون میفتم ازتون خواهش میکنم
تهیونگ : برو بیرون به نظافتچی هم بگو بیاد شیشه رو جمع کنه از همین الان اخراجی ۳ ماهت شروع میشه
و نشست روی صندلیش
ویو به ا.ت
اوففففف خسته شدمااااا ساعت چنده هاااا چقدر دیره ساعت ۱ شب حالا چطوری برم خونه هممم
جونگ کوک : خانم ا.ت شما هنوز انجایید؟؟
ا.ت : بلند شد و تعظیمی کرد و گفت بله آقای جئون کار داشتم
جونگ کوک : خوب چطوری میخوای بری خونه
ا.ت : مهم نیست پیاده میرم
جونگ کوک : میرسونمت چه کاریه دختر جون وسیله هات و جمع کن بیا پایین
ا.ت : آخه...
جونگ کوک : آخه نداره بیا پایین و رفت
ا.ت : چرا این فقط با من اینجوری با همه خشن با من مهربون ولی مهم نیست بازم چیزی از خوشگلیش کم نمیکنه
ا.ت رفت پایین و سوار ماشین کوک شد
ا.ت : آدرس خونم...
تا اومد بقیش و بگه کوک گفت : میدونم کجاست ...
ا.ت : جانمممم؟؟
کوک: خوب تو تو شرکت من کار میکنی من وظیفه ام بدونم که آدرس خونه ی کارمندام کجاست
ا.ت : خوب پس اینطور یه سوال بپرسم؟؟
کوک : جونم .. عا یعنی بپرس
ا.ت : آقای تهیونگ دستش خوب شد؟؟
کوک : مگه دستش چی شده بود ؟؟
ا.ت : عه فکر کردم شما خبر دارید صبح گلدون شکست رفت توی دست آقای کیم
کوک : پس بزار بهش زنگ بزنم
تهیونگ : الووو ...
کوک : سلامت کو پسررر
تهیونگ : سلام حالا کارت و بگو
کوک : عه دستت خوبه ا.ت بهم گفت صبح ...
تهیونگ حرف کوک و قطع کرد و گفت : ا.ت؟؟
کوک : آره ا.ت پیش منه دارم میرسونمش خونه
تهیونگ : خنده ای کرد و گفت پس بهش بگو دستم خوبه لازم نیست نگران باشه و گوشی رو قطع کرد
کوک : قطع کرد
ا.ت : حالش خوب بود ؟؟ ( نگران )
کوک : آره حالش خوب بود
کوک : خوب مادمازل بفرمایید
ا.ت : مرسی قربان
کوک : بهم نگو قربان ( جدی)
ا.ت : ببخشید .. پس چی بگم
کوک : جونگ کوک بگی راحت ترم
ا.ت : آخه
کوک : آخه نداره.....
۱.۶k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.