چند پارتی نامجون
پارت 7
اخر
ادامه...
قبول نمیکردی چون میترسیدی (لوس😐) هم از دارو هم از دکتر هم از بیمارستان اما با زور نامجون مجبور شدی به حرفاش گوش بدی چون نمیتونستی قبول نکنی به خاطر اینکه زورش زیاد بود بغلت میکرد و به زور میبردتت پس خودت با پای خودت رفتی بیمارستان دارو گرفتی مدتی دارو رو خوردی تا یکم حالت بهتر شد.
نامجون:تو باید بیشتر مراقب خودت باشی حله؟
ا/ت:حله
ولی خیلی خوشبخت بودی که همسرت از راه دور با اون همه کارش همه چیزو کنار گذاشت و اومد ببینه تو چه مشکلی واست پیش اومده
همین مرسی که خوندین بوس بهتون🙂
✨🧚🏻♀️
اخر
ادامه...
قبول نمیکردی چون میترسیدی (لوس😐) هم از دارو هم از دکتر هم از بیمارستان اما با زور نامجون مجبور شدی به حرفاش گوش بدی چون نمیتونستی قبول نکنی به خاطر اینکه زورش زیاد بود بغلت میکرد و به زور میبردتت پس خودت با پای خودت رفتی بیمارستان دارو گرفتی مدتی دارو رو خوردی تا یکم حالت بهتر شد.
نامجون:تو باید بیشتر مراقب خودت باشی حله؟
ا/ت:حله
ولی خیلی خوشبخت بودی که همسرت از راه دور با اون همه کارش همه چیزو کنار گذاشت و اومد ببینه تو چه مشکلی واست پیش اومده
همین مرسی که خوندین بوس بهتون🙂
✨🧚🏻♀️
۴.۰k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.