پارت10🌈✨still with me
پارت10
دو سال بعد*
نیا: من هنوز توی کره زندگی میکنم دو سال از اون موقعی که از تهیونگ جدا شدم میگذره اون سلبریتی معروفی شده و بیلبورد و عکساش همه جای شهر هست دارم بهش فکر میکنم من واقعا علاقم داشت بهش رشد میکرد اما خودش نابودش کرد تا یاد اون عکسا افتادم دوباره اعصابم خورد شد که با صدای می هی به خودم اومدم
می هی: خانم دکتر مریضاتون منتظرن
نیا: اومدم
من الان مدرک روانپزشک دارم و به مردم مشاوره میدم و مشکلاتشونو حل میکنم به نظرم بهترین شغلیه که میتونم داشته باشم حرف زدن با ادمای مختلف لذت بخشه
رفتم تو و نشستم منتظر مریض اول شدم ..... دوم سوم چهارم همینجور تا شب ادامه پیدا کرد که بلخره مریض اخر اومد داخل من همیشه برای تک تک مریض ها حوصله به خرج میدم اگر بدونم که قرار نیست برای مردم حوصله بزارم ول میکنم میرم و نوبتشونو کنسل میکنم
اومد داخل بهش نگاه نکردم اما داشتم فیشش رو نگاه میکردم کیم تهیونگ ۲۱ ساله مبتلا به افسردگی خفیف چ..... چیی اسمش کیم تهیونگه ذره ذره سرمو اوردم بالا وای اره خودش بود
تهیونگ:س...سلام پارک نیا
نیا: من رو دکتر صدا کنید
تهیونگ: ا.... اهان یادمه چی گفتی تو همیشه سر حرفت هستی
نیا: بسه این حرفا. ایدل معروف کیم تهیونگ افسردگی داره؟
تهیونگ: ا.. اره به خاطر تو
نیا: گفتم بس کن
تهیونگ: خب دارم دلیل افسردگیمو میگم دکتر
نیا: ببخشید تند رفتار کردم لطفا همه چی رو از اول تعریف کن
تهیونگ: با اینکه نصف بیشترشو میدونی میگم برات
با یه دختر توی مدرسمون اشنا شدم به اسم پارک نیا و اون دختر خیلی مهربونی بود خیلی هوامو داشت من کم کم عاشقش شدم اما به خاطر اینکه یه دختر توی مدرسه خودشو چسبوند به من از من جدا شد و تا الان پارک نیا رو ندیدم هنوزم عاشقشم توی این دوسال که پارک نیا رفت افسردگی گرفتم هر روز با خودم کلنجار میرفتم نزدیک هیچ دختری نمیشدم از صبح تا شب تو خونه بودم غذا نمیخوردم یا اگه میخوردم خیلی کم میخوردم خیلی لاغر شدم و بی جون ولی تصمیم گرفتم سرپا شم و معروف شم که شاید پارک نیا دوباره برگرده و بهم فکر کنه
(نیا با دل و جون گوش میداد )
نیا: کیم تهیونگ بقیشو میدونم نگو متاسفام که باعث شدم افسردگی بگیری و به خاطر منه پس کمکت میکنم که خوب شی اما وقتی دوره درمانت تموم شد و خوب شدی مثله قبل هیچوقت دور و برم نبینمت فهمیدی؟
تهیونگ:ب....باشه ولی با این شرایط به حالت قبل برمیگردم
نیا: ما الان فقط دکتر و بیمار هستیم پس هیچ حرکت اضافه ای ازت نمیبینم فهمیدی؟
تهیونگ:ب... بله
نیا: خب شروع میکنیم....
فقط بگم که هیچ انگیزه ای واسه ادامه ندارم اصلا حمایت نمیشه اصلا
دو سال بعد*
نیا: من هنوز توی کره زندگی میکنم دو سال از اون موقعی که از تهیونگ جدا شدم میگذره اون سلبریتی معروفی شده و بیلبورد و عکساش همه جای شهر هست دارم بهش فکر میکنم من واقعا علاقم داشت بهش رشد میکرد اما خودش نابودش کرد تا یاد اون عکسا افتادم دوباره اعصابم خورد شد که با صدای می هی به خودم اومدم
می هی: خانم دکتر مریضاتون منتظرن
نیا: اومدم
من الان مدرک روانپزشک دارم و به مردم مشاوره میدم و مشکلاتشونو حل میکنم به نظرم بهترین شغلیه که میتونم داشته باشم حرف زدن با ادمای مختلف لذت بخشه
رفتم تو و نشستم منتظر مریض اول شدم ..... دوم سوم چهارم همینجور تا شب ادامه پیدا کرد که بلخره مریض اخر اومد داخل من همیشه برای تک تک مریض ها حوصله به خرج میدم اگر بدونم که قرار نیست برای مردم حوصله بزارم ول میکنم میرم و نوبتشونو کنسل میکنم
اومد داخل بهش نگاه نکردم اما داشتم فیشش رو نگاه میکردم کیم تهیونگ ۲۱ ساله مبتلا به افسردگی خفیف چ..... چیی اسمش کیم تهیونگه ذره ذره سرمو اوردم بالا وای اره خودش بود
تهیونگ:س...سلام پارک نیا
نیا: من رو دکتر صدا کنید
تهیونگ: ا.... اهان یادمه چی گفتی تو همیشه سر حرفت هستی
نیا: بسه این حرفا. ایدل معروف کیم تهیونگ افسردگی داره؟
تهیونگ: ا.. اره به خاطر تو
نیا: گفتم بس کن
تهیونگ: خب دارم دلیل افسردگیمو میگم دکتر
نیا: ببخشید تند رفتار کردم لطفا همه چی رو از اول تعریف کن
تهیونگ: با اینکه نصف بیشترشو میدونی میگم برات
با یه دختر توی مدرسمون اشنا شدم به اسم پارک نیا و اون دختر خیلی مهربونی بود خیلی هوامو داشت من کم کم عاشقش شدم اما به خاطر اینکه یه دختر توی مدرسه خودشو چسبوند به من از من جدا شد و تا الان پارک نیا رو ندیدم هنوزم عاشقشم توی این دوسال که پارک نیا رفت افسردگی گرفتم هر روز با خودم کلنجار میرفتم نزدیک هیچ دختری نمیشدم از صبح تا شب تو خونه بودم غذا نمیخوردم یا اگه میخوردم خیلی کم میخوردم خیلی لاغر شدم و بی جون ولی تصمیم گرفتم سرپا شم و معروف شم که شاید پارک نیا دوباره برگرده و بهم فکر کنه
(نیا با دل و جون گوش میداد )
نیا: کیم تهیونگ بقیشو میدونم نگو متاسفام که باعث شدم افسردگی بگیری و به خاطر منه پس کمکت میکنم که خوب شی اما وقتی دوره درمانت تموم شد و خوب شدی مثله قبل هیچوقت دور و برم نبینمت فهمیدی؟
تهیونگ:ب....باشه ولی با این شرایط به حالت قبل برمیگردم
نیا: ما الان فقط دکتر و بیمار هستیم پس هیچ حرکت اضافه ای ازت نمیبینم فهمیدی؟
تهیونگ:ب... بله
نیا: خب شروع میکنیم....
فقط بگم که هیچ انگیزه ای واسه ادامه ندارم اصلا حمایت نمیشه اصلا
۴۲.۶k
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.