مرگ تا عشق پارت ۷
۲ هفته بعد
امروز قراره یکی من را به سرپرستی قبول کنه اسمش آقای جئون بچه ها می گفتن همونی هست که ایو را به سرپرستی قبول کرده .
خانم جوکیونگ اومد.
و گفت که وسایلی آماده کردی را بده تا ببرم توی ماشین و خودت هم آماده شو بیا دم در .
از بچه ها خدافظ کردم و بعد از خانم جوکیونگ به راه افتادن دم در وایسادم.
یک مرد خیلی جذاب از ماشین پیاده شد توقع این را داشتم پیر باشه ولی فکر کنم ۳،۴ یال از من بزرگتر بود اومد طرف من دستش گر است پشت کمرم ومن را به خودش نزدیک کرد .
وبا طرف ماشین حرکت کردیم .
شوکه شده بودم از این کارش .
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم .
جنگکوک:
وقتی دیدمش خیلی دختر جذابی بود با اینکه آرایش نکرده بود صورت خوبی داشت ولی نباید جذبش میشدم .
من برای انتقام گرفتن دارم از این دخت استفاده میکنم .
رفتم جلو دستم دور کمرش حلقه کردم و به خودم نزدیکش کردم .
سوال ماشین شدیم به سمت عمارت حرکت کردیم .
ات:
رسیدیم به یه خونه ای که بزرگ مثل عمارت از ماشین پیاده شدم و آقای جئون هم پیاده شد و من پشت سرش حرکت کردم .
رفتیم داخل.
🙋♀️
امروز قراره یکی من را به سرپرستی قبول کنه اسمش آقای جئون بچه ها می گفتن همونی هست که ایو را به سرپرستی قبول کرده .
خانم جوکیونگ اومد.
و گفت که وسایلی آماده کردی را بده تا ببرم توی ماشین و خودت هم آماده شو بیا دم در .
از بچه ها خدافظ کردم و بعد از خانم جوکیونگ به راه افتادن دم در وایسادم.
یک مرد خیلی جذاب از ماشین پیاده شد توقع این را داشتم پیر باشه ولی فکر کنم ۳،۴ یال از من بزرگتر بود اومد طرف من دستش گر است پشت کمرم ومن را به خودش نزدیک کرد .
وبا طرف ماشین حرکت کردیم .
شوکه شده بودم از این کارش .
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم .
جنگکوک:
وقتی دیدمش خیلی دختر جذابی بود با اینکه آرایش نکرده بود صورت خوبی داشت ولی نباید جذبش میشدم .
من برای انتقام گرفتن دارم از این دخت استفاده میکنم .
رفتم جلو دستم دور کمرش حلقه کردم و به خودم نزدیکش کردم .
سوال ماشین شدیم به سمت عمارت حرکت کردیم .
ات:
رسیدیم به یه خونه ای که بزرگ مثل عمارت از ماشین پیاده شدم و آقای جئون هم پیاده شد و من پشت سرش حرکت کردم .
رفتیم داخل.
🙋♀️
۲۲.۷k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.