وانشات تهیونگ پارت¹⁸ من بر میگردم
یهو لوسیا اومد موهامو گرفت و دنباله خوش میکشید بردم وسط حیاتشون که چند تا دختر دیگه هم اونحا بودن سرمو میکردن زیر اب استخر در میوردن دیگه داشتم نفس کم میوردم رو دستمو یه تیغ کشیدن که همش خون میومد
ته ویو
نزدیک خونه شدم که جین و دخترا هم با من رسیدن سریع پیاده شدیم رفتیم داخل دیدم دارن ات رو خفه میکنن تون لحظه میتونستم خون تک تکشونو بگیرو
ته:اتتتت (داد)
ان رو ول کردن و خودشون رفتن یه کوشه ات همونجا واساده بود یهو خواست غش کنه یریع رفتم گرفتمش
ات: اومدی تهیونگ(بیحال)
ته:ات
یهو کاملا غش کرد
لیا و لونا:تهیونگا ات رو ببر ما اینجا کار داریم
استینشونو زدن بالا حمله کردن یمت و لوسیا و اون دخترا مثل چی میزدنش
جین:مراقبش هستی؟
ته:اره
ات رو براگ بغل کردم و از اونجا رفتم بیرون و گذاشتمش تو ماشین از دستش داشت خون میومد سریع کوشیمو برداشتم زنک دکتر زدم و بهش چفتم بیاد خونم خودمو سوار ماشین شدم فکر کنم با سرعت بیشتره دویستا میروندم سریع رسیدم خونه ات رو براگ بغل مردم و بردمش تو اتاق که دچتر اومد چکش کرد بهش سرم زد
ته:اقای دکتر حالش چطوره؟
دکتر:توی ریه هاش اب زیادی رفته باید استراحت کنه الان سرمش تموم شد برم درش بیارم و از اینحا مرخص بشم
یه تعظیم کوتاه کردم دکتر رفت سرم رو از دست ات در اورد و رفت رفتم کناره ات نشستم دیدم بهوش اومده دستشو کرفتم
ته:ات قشنگم
دستشو از دستم کشید
ته:ات میشه صخبت کنی لطفا
ات:........
دیدم یه قطره اشک از چشمامش اومده بیرون
ته:هی هی گریه نکن من اینجام
ات:بودن و نبودنت چه فرقی میکنه ته هوم؟ من فعلا باهات قهرم تا چند ساعت پیش داشتی بخاطر یه دروغ منو ول میکردی این بود ولت نمیکنم گفتنت اصلا ازم پرسیدی چیشده
ات ویو
گریه هام اوج گرفتن اومد کنار تخت نشست و سرمو گرفت گذاشت رو سینه اش
ات:ولم کن....حق....
ته:حالت که بهتر شد منو بزن که خوشحال شی من داشتم اشتباه بزرگی میکردم:)
همینجوری موهامو ناز میکر که خوابم برد
ته ویو
دیدم خوابش برده ارو سرشو گذاشتم رو بالشت که یه پیام از گوشیش اومد گوشیش و باز کردم رمزش یاله تواده من بود پیام رو باز کردم دیدم لوسیا نوشته لبخشید پیامه بالاییش رو دیدم بعنی ات بخاطر من اینجوری شد؟ بعد رفتم یاداشت هاشو خوندم که همش راجب من بود خدایا من باهاش چبکار کردم......
ته ویو
نزدیک خونه شدم که جین و دخترا هم با من رسیدن سریع پیاده شدیم رفتیم داخل دیدم دارن ات رو خفه میکنن تون لحظه میتونستم خون تک تکشونو بگیرو
ته:اتتتت (داد)
ان رو ول کردن و خودشون رفتن یه کوشه ات همونجا واساده بود یهو خواست غش کنه یریع رفتم گرفتمش
ات: اومدی تهیونگ(بیحال)
ته:ات
یهو کاملا غش کرد
لیا و لونا:تهیونگا ات رو ببر ما اینجا کار داریم
استینشونو زدن بالا حمله کردن یمت و لوسیا و اون دخترا مثل چی میزدنش
جین:مراقبش هستی؟
ته:اره
ات رو براگ بغل کردم و از اونجا رفتم بیرون و گذاشتمش تو ماشین از دستش داشت خون میومد سریع کوشیمو برداشتم زنک دکتر زدم و بهش چفتم بیاد خونم خودمو سوار ماشین شدم فکر کنم با سرعت بیشتره دویستا میروندم سریع رسیدم خونه ات رو براگ بغل مردم و بردمش تو اتاق که دچتر اومد چکش کرد بهش سرم زد
ته:اقای دکتر حالش چطوره؟
دکتر:توی ریه هاش اب زیادی رفته باید استراحت کنه الان سرمش تموم شد برم درش بیارم و از اینحا مرخص بشم
یه تعظیم کوتاه کردم دکتر رفت سرم رو از دست ات در اورد و رفت رفتم کناره ات نشستم دیدم بهوش اومده دستشو کرفتم
ته:ات قشنگم
دستشو از دستم کشید
ته:ات میشه صخبت کنی لطفا
ات:........
دیدم یه قطره اشک از چشمامش اومده بیرون
ته:هی هی گریه نکن من اینجام
ات:بودن و نبودنت چه فرقی میکنه ته هوم؟ من فعلا باهات قهرم تا چند ساعت پیش داشتی بخاطر یه دروغ منو ول میکردی این بود ولت نمیکنم گفتنت اصلا ازم پرسیدی چیشده
ات ویو
گریه هام اوج گرفتن اومد کنار تخت نشست و سرمو گرفت گذاشت رو سینه اش
ات:ولم کن....حق....
ته:حالت که بهتر شد منو بزن که خوشحال شی من داشتم اشتباه بزرگی میکردم:)
همینجوری موهامو ناز میکر که خوابم برد
ته ویو
دیدم خوابش برده ارو سرشو گذاشتم رو بالشت که یه پیام از گوشیش اومد گوشیش و باز کردم رمزش یاله تواده من بود پیام رو باز کردم دیدم لوسیا نوشته لبخشید پیامه بالاییش رو دیدم بعنی ات بخاطر من اینجوری شد؟ بعد رفتم یاداشت هاشو خوندم که همش راجب من بود خدایا من باهاش چبکار کردم......
۱۹.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.