فیک جدید
های من ات م و ۱۵ سالمه این چند روزه یه نشونه های رو بدنم پیدا کردم ولی محل ندادم که یکروز تبدیل شدم به یه گرگینه فکر میکردم گرگینه ها فقط تو افسانه هاس ولی خودم گرگینم من یه آرزو ای داشتم راستش من یه آرمی هستم و آرزوم این بود که برو کره تا بی تی آسو ببینم ولی حالا چجوری وقتی تو آینه خودمو دیدم گوش در آورده بودم ناخنم چرا اینجوری یک لحظه ترسیدم به شکل کیوت مانندی اروم دست زدم به گوشام پس اینا واقعین حالا چجوری برم بیرون تو همین فکر بودم که مامانم صدا زد که برم از فروشگاه چند تا چیز بخرم اوفف آلان وقته اینه لباس پوشیدمو کلن صورتمو پوشوندم رفتم سمت فروشگاه که یه سگ که با صاحبش بود از کنارم رد شد سگه بهم پارس کرد صاحبش با شوک سگ رو گرفت ازم معذرت خواستو رفت اوفف خوبه نفهمیده وقتی رفتم خونه به مامانم ماجرا رو گفتم
م.ا:(مامان ات) الان میخوای چکار کنی
ات: مامان تو شوک نشدی
م.ا: خوبه نه راستش ای یه ارس یعنی مادر مادر بزرگم گرگینه بور
ات: مامان من میخوام برم کره
م.ا: دختر چجوری میخوای بری
ات: قول میدم نزارم کسی بفهمه
م.ا: باشه
ات: قبول کردی مرسی مامان بهترینی
درسته داشتم وقتی میرفتم که اعضا بی تی اس همشون سر بازی بودن ولی همینم خوبه ...
اگه دوست داشتین بگین ادامه شو بزارم
م.ا:(مامان ات) الان میخوای چکار کنی
ات: مامان تو شوک نشدی
م.ا: خوبه نه راستش ای یه ارس یعنی مادر مادر بزرگم گرگینه بور
ات: مامان من میخوام برم کره
م.ا: دختر چجوری میخوای بری
ات: قول میدم نزارم کسی بفهمه
م.ا: باشه
ات: قبول کردی مرسی مامان بهترینی
درسته داشتم وقتی میرفتم که اعضا بی تی اس همشون سر بازی بودن ولی همینم خوبه ...
اگه دوست داشتین بگین ادامه شو بزارم
۱۰.۰k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.