🔅 پندانه
🔅#پندانه
✍ بخشیدن دل بزرگ میخواهد
🔹در روزهایی که قیمت یک بستنی بسیار کم بود، پسری ۱۰ساله وارد کافیشاپ هتل شد و پشت میز نشست.
🔸پیشخدمتی لیوان آب جلویش گذاشت. پسر پرسید:
یک بستنی شکلاتی چقدر است؟
🔹پیشخدمت پاسخ داد:
۵۰ سنت.
🔸پسر کوچک دستش را از جیبش بیرون آورد و تعدادی سکه در آن را شمرد.
🔹او پرسید:
یک ظرف بستنی ساده چقدر است؟
🔸حالا عدهای منتظر میز بودند و پیشخدمت با بیحوصلگی گفت:
۳۵ سنت.
🔹پسر کوچولو دوباره سکهها را شمرد و گفت:
من یک بستنی ساده میخورم.
🔸پیشخدمت بستنی را آورد، صورتحساب را روی میز گذاشت و رفت.
🔹پسر بستنی را تمام کرد، پول صندوقدار را داد و رفت.
🔸وقتی پیشخدمت برگشت، شروع به پاککردن میز کرد و بعد چیزی دید که واقعا شوکه شد.
🔹بر روی میز، در کنار ظرف خالی، ۱۵ سنت بود برای انعام!
🆔 @Masaf
✍ بخشیدن دل بزرگ میخواهد
🔹در روزهایی که قیمت یک بستنی بسیار کم بود، پسری ۱۰ساله وارد کافیشاپ هتل شد و پشت میز نشست.
🔸پیشخدمتی لیوان آب جلویش گذاشت. پسر پرسید:
یک بستنی شکلاتی چقدر است؟
🔹پیشخدمت پاسخ داد:
۵۰ سنت.
🔸پسر کوچک دستش را از جیبش بیرون آورد و تعدادی سکه در آن را شمرد.
🔹او پرسید:
یک ظرف بستنی ساده چقدر است؟
🔸حالا عدهای منتظر میز بودند و پیشخدمت با بیحوصلگی گفت:
۳۵ سنت.
🔹پسر کوچولو دوباره سکهها را شمرد و گفت:
من یک بستنی ساده میخورم.
🔸پیشخدمت بستنی را آورد، صورتحساب را روی میز گذاشت و رفت.
🔹پسر بستنی را تمام کرد، پول صندوقدار را داد و رفت.
🔸وقتی پیشخدمت برگشت، شروع به پاککردن میز کرد و بعد چیزی دید که واقعا شوکه شد.
🔹بر روی میز، در کنار ظرف خالی، ۱۵ سنت بود برای انعام!
🆔 @Masaf
۴۵۷
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.