(تیمار عاشق )
p6
(یه چیزی الان بگم .....میخواستم فیک رو بعد از فیک جونگ کوک بزارم که نذاشتید
......بعدم بگم که.... خیلی هاتون یا شایدم بهتره بگم همتون اسم فیک رو میگید تیمارعشق ....چرا؟؟؟......فازتون چیه....اصلا تیمار عشق یعنی چی؟؟🤣🤣....ببخشیدا ولی خب سوال شد .....ساری زیادی حرف زدم ...بریم واس ادامه😁)
جیمین: اون کسی که دوسش دارم تویی
*مونده بودم تا خواستم چیزی بگم صدای مدیر جانگ رو از پشت در شنیدم *
جانگ: ات....میش یه لحظه بیایی
ات: شرمنده .....یه لحظه بشین من الان میام
جیمین: صبر کن.....
ات: چیزی شده؟؟؟
جیمین: اسمی از من نیار
ات: چی .....یعنی چی؟؟؟
جیمین: به موقعش میفهمی
*از حرفش خیلی تعجب کردم .....منظورشچی بود.....*
*سریع رفتم سمت در که مدیر جانگ منتظر بود***
جانگ: ات.....خب بزار خلاصه بگم.....یه تیمارستان کمبود نیرو داره توی یکی از بخش هاش ....تقریبا به دو یا سه دکتر متخصص نیاز دارن ....ازت میخوام امروز رو به اونجا انتقالی بگیری....فقط امروز رو
ات: اما مدیر جانگ من خودم یه بیمار دارم که بیشتر از هرکسی نیاز به یه دکتر داره ...متوجه که هستید
جانگ: بله کاملا متوجه ام.....ولی یه دکتر دیگ هس که جای تو امروز باشه
ات: اما.......
جانگ: دیگ حرفی نباشه و سریع باش
*و راهش رو گرف و رفت**
که یه دکتر دیگ اومد نزدیکم
؟؟:امروز م سرپرست بیمارتم....برگه فرم لطفا
ات: با یه پوزخند نگاش کردم و گفتم : جای تو بودم قبول نمیکردم
*و بعد سریع از اونجا دور شدم و رفتم سمت اتاق رختکن و وسایلم و برداشتم و راه افتادم به اون تیمارستان
بیمارم یه مرد توهمی بود که فک میکرد دخترش که توی سال ۲۰۱۸ خودکشی کرده زندس و کنارش نشسته
و همینطور خانوادهاش که توی سال ۲۰۲۱تصادف کردن و مردن
اعصاب خوردکن بود سر و کله زدن با این بیمار ها
***رفتم توی حیاط که نفسی تازه کنم که یه مردی بایه کت و شلوار سیاه وارد تیمارستان شد
و رفت سمت یکی از دکتر ها
صدای اون مرد رو نمیشنیدم ولی صدای دکتر رو شنیدم که گفت : از یه نفر دیگ بپرسید این سوال رو من نمیتونم جواب بدم
که اومد سمت من
یونگی: سلام خانم ....یه سوال داشتم ....شما بیماری به اسم پارک جیمین دارین ؟؟؟.
*یاد حرف جیمین افتادم که گفته بود اسمی ازش نبرم
ات: نه آقا همچنین بیماری نداریم ....در ضمن من اینجا کار نمیکنم من توی تیمارستان .....کار میکنم
یونگی: اونجا چی؟؟؟
ات: نه آقا
(یه چیزی الان بگم .....میخواستم فیک رو بعد از فیک جونگ کوک بزارم که نذاشتید
......بعدم بگم که.... خیلی هاتون یا شایدم بهتره بگم همتون اسم فیک رو میگید تیمارعشق ....چرا؟؟؟......فازتون چیه....اصلا تیمار عشق یعنی چی؟؟🤣🤣....ببخشیدا ولی خب سوال شد .....ساری زیادی حرف زدم ...بریم واس ادامه😁)
جیمین: اون کسی که دوسش دارم تویی
*مونده بودم تا خواستم چیزی بگم صدای مدیر جانگ رو از پشت در شنیدم *
جانگ: ات....میش یه لحظه بیایی
ات: شرمنده .....یه لحظه بشین من الان میام
جیمین: صبر کن.....
ات: چیزی شده؟؟؟
جیمین: اسمی از من نیار
ات: چی .....یعنی چی؟؟؟
جیمین: به موقعش میفهمی
*از حرفش خیلی تعجب کردم .....منظورشچی بود.....*
*سریع رفتم سمت در که مدیر جانگ منتظر بود***
جانگ: ات.....خب بزار خلاصه بگم.....یه تیمارستان کمبود نیرو داره توی یکی از بخش هاش ....تقریبا به دو یا سه دکتر متخصص نیاز دارن ....ازت میخوام امروز رو به اونجا انتقالی بگیری....فقط امروز رو
ات: اما مدیر جانگ من خودم یه بیمار دارم که بیشتر از هرکسی نیاز به یه دکتر داره ...متوجه که هستید
جانگ: بله کاملا متوجه ام.....ولی یه دکتر دیگ هس که جای تو امروز باشه
ات: اما.......
جانگ: دیگ حرفی نباشه و سریع باش
*و راهش رو گرف و رفت**
که یه دکتر دیگ اومد نزدیکم
؟؟:امروز م سرپرست بیمارتم....برگه فرم لطفا
ات: با یه پوزخند نگاش کردم و گفتم : جای تو بودم قبول نمیکردم
*و بعد سریع از اونجا دور شدم و رفتم سمت اتاق رختکن و وسایلم و برداشتم و راه افتادم به اون تیمارستان
بیمارم یه مرد توهمی بود که فک میکرد دخترش که توی سال ۲۰۱۸ خودکشی کرده زندس و کنارش نشسته
و همینطور خانوادهاش که توی سال ۲۰۲۱تصادف کردن و مردن
اعصاب خوردکن بود سر و کله زدن با این بیمار ها
***رفتم توی حیاط که نفسی تازه کنم که یه مردی بایه کت و شلوار سیاه وارد تیمارستان شد
و رفت سمت یکی از دکتر ها
صدای اون مرد رو نمیشنیدم ولی صدای دکتر رو شنیدم که گفت : از یه نفر دیگ بپرسید این سوال رو من نمیتونم جواب بدم
که اومد سمت من
یونگی: سلام خانم ....یه سوال داشتم ....شما بیماری به اسم پارک جیمین دارین ؟؟؟.
*یاد حرف جیمین افتادم که گفته بود اسمی ازش نبرم
ات: نه آقا همچنین بیماری نداریم ....در ضمن من اینجا کار نمیکنم من توی تیمارستان .....کار میکنم
یونگی: اونجا چی؟؟؟
ات: نه آقا
۳۳.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.