دختری باموهای صورتی. پارت 17
رسیدیم اها اونجان
رفتمو یمی دوتا مشتو لگد زدم به یارو خب یکی دوتا زدم دیگه
دامیان: یارومردا.!
انیا: نه بابا فک کنم رف تو کما
دامیان: کاملا منتقی
انیا: بیا بریم پیش ایم
هومی گفت و زنگ زدم به ایم
اغاز مکالمه
انیا: سلام کجایی
ایمی: سلامو مرگ به توچه
انیا: ناز نکن دیگع
ایمی: چندش خونه ام
انیا: بیا منتقه.....
ایمی: باش
پایان مکالمه
انیا: بیا بریم اونم میاد
..........
رفتمو یمی دوتا مشتو لگد زدم به یارو خب یکی دوتا زدم دیگه
دامیان: یارومردا.!
انیا: نه بابا فک کنم رف تو کما
دامیان: کاملا منتقی
انیا: بیا بریم پیش ایم
هومی گفت و زنگ زدم به ایم
اغاز مکالمه
انیا: سلام کجایی
ایمی: سلامو مرگ به توچه
انیا: ناز نکن دیگع
ایمی: چندش خونه ام
انیا: بیا منتقه.....
ایمی: باش
پایان مکالمه
انیا: بیا بریم اونم میاد
..........
۴.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.