پارت ۲۰
جیمی بلا فاصله درو بست و متعجب به ایان نگاه کرد: نگفته بودی از این کارا بلدی! البته بعدا بهش میرسیم اول وسایلتو درار سایمون توهم کمکش کن.
ایان و سایمون مشغول خالی کردن کوله ایان رو تخت شدن.
ایان گفت: اون تخت مال کیه؟
سایمون جواب داد: اون مال لعوناردوعه الانا پیداش میشه.
همون موقع پسری با موهای توسی درو باز کرد که بلافاصله لباسی توسط جیمی تو صورتش پرت شد.
-خاک برسرت الان وقت اومدنه لعو؟
پسر لباس رو از رو صورتش انداخت و وارد شد . عینکش بالا پایین شده بود. گفت: چته وحشی مگه مرض داری؟ گفتن هم اتاقی جدید داریم تازه رود ترم اومدم.
سایمون به ایان اشاره کرد و گفت: جیمی قرارع بکشتت مگه نه ایان؟
ایان هنوز متوجه تیکش نشد هاج و واج بهشون نگاه کرد که لعو جلو اومد و باهاش دست داد: خوشبختم ...ایان پاترون! جیمی اسمتو بهم گرفت منم لعوناردو وگنرم!
و بعد عینکشو صاف کرد.
ایان جواب داد: همچنین ...راستی اون لباس چیه؟
هر سه با هم جواب دادن: لباس فرممنونه.بیا اینم مال توعه.
ایان لباسی که شبیه دهه ۹۹۰ بود و آستین های سفیدی داشت رو جلو گرفت و گفت: این که دخترونس. اینو
چرا به من دادید؟
سایمون گفت: مال دخترا نیست مال خودته!
ایان هاج و واج گفت: چی؟
جیمی گفت: بپوش بابا.
ایان با ناباروری گفت: شوخیت گرفته؟ امکان ندارع بپوشمش!
لعو گفت: همه از همین میپوشن دیگه !
ایان با کله شقی گفت: حاظرم لخت و عور بمونم ولی اینو نپوشم.
جیمی از کوره در رفت و گفت: ببین یا همین الان میپوشی یا خودم لباساتو برات..
لعو سایمون یه دفعه باهم گفتن: عه! باز که بی تربیت شدی! یه دقع زبون به دهن بگیری نمیگن مرحوم لال از دنیا رفت.
همه حاضر شدن سایمون هم لباسشو پوشید و گفت: از اون لباس رژیت که بهتره نه!؟ با این بری بیرون فک میکنن با یکی خوابیدی...
ایان گفت: باشه باشه میپوشم.
و بعد پیرهنشو درآورد و لباس رو پوشید.
ایان و سایمون مشغول خالی کردن کوله ایان رو تخت شدن.
ایان گفت: اون تخت مال کیه؟
سایمون جواب داد: اون مال لعوناردوعه الانا پیداش میشه.
همون موقع پسری با موهای توسی درو باز کرد که بلافاصله لباسی توسط جیمی تو صورتش پرت شد.
-خاک برسرت الان وقت اومدنه لعو؟
پسر لباس رو از رو صورتش انداخت و وارد شد . عینکش بالا پایین شده بود. گفت: چته وحشی مگه مرض داری؟ گفتن هم اتاقی جدید داریم تازه رود ترم اومدم.
سایمون به ایان اشاره کرد و گفت: جیمی قرارع بکشتت مگه نه ایان؟
ایان هنوز متوجه تیکش نشد هاج و واج بهشون نگاه کرد که لعو جلو اومد و باهاش دست داد: خوشبختم ...ایان پاترون! جیمی اسمتو بهم گرفت منم لعوناردو وگنرم!
و بعد عینکشو صاف کرد.
ایان جواب داد: همچنین ...راستی اون لباس چیه؟
هر سه با هم جواب دادن: لباس فرممنونه.بیا اینم مال توعه.
ایان لباسی که شبیه دهه ۹۹۰ بود و آستین های سفیدی داشت رو جلو گرفت و گفت: این که دخترونس. اینو
چرا به من دادید؟
سایمون گفت: مال دخترا نیست مال خودته!
ایان هاج و واج گفت: چی؟
جیمی گفت: بپوش بابا.
ایان با ناباروری گفت: شوخیت گرفته؟ امکان ندارع بپوشمش!
لعو گفت: همه از همین میپوشن دیگه !
ایان با کله شقی گفت: حاظرم لخت و عور بمونم ولی اینو نپوشم.
جیمی از کوره در رفت و گفت: ببین یا همین الان میپوشی یا خودم لباساتو برات..
لعو سایمون یه دفعه باهم گفتن: عه! باز که بی تربیت شدی! یه دقع زبون به دهن بگیری نمیگن مرحوم لال از دنیا رفت.
همه حاضر شدن سایمون هم لباسشو پوشید و گفت: از اون لباس رژیت که بهتره نه!؟ با این بری بیرون فک میکنن با یکی خوابیدی...
ایان گفت: باشه باشه میپوشم.
و بعد پیرهنشو درآورد و لباس رو پوشید.
۴.۷k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.