p9

ویو ات
خوب فردا کنکور دارم میدونم که میتونم تو این روز مامان میتونه کمکم کنه با ته رفتم پیش مامان

ات: مامان ما اومدیم

م: سلام عروسکم فردا امتحان داری من میدونم که میتونی

ات: پیش بینی های تو همیشه درسته... آب تو پارچ گرم شده میرم آب بیارم

ته: من میرم

ات: نه... آبجی کوچولوی دوستم به دنیا اومده میرم یه سر بهشون بزنم

ته: مراقب باش

ات: اپا من بچه نیستم ولی باشه

ات رفت

م: دوسش داری؟

ته: چی... کی... ات... نه... خوب

م: خوب نکن فقط بعد امتحانش یه جور دیگه هواشو داشته باش همچین عروسی دیگه گیر نمیاد

ته: مامان... حواست به خودت باشه

م: باشه ولی نیدونی اون باهوشه و دانشگاهی که تو قبول شدی قبول میشه یه خونه واسش بگیر که خواهرت یا بهتره بگم عشقت اذیت نشه

ته: مامان آروم الان میشنوه

م: یه جور خاص بهش اعتراف کن

ات: من اومدم به کی اعتراف کنه

ته: عه به تو چه

م: به کسی که دوست داره

ات: من استاد مخ زدنم بعدا بهت یاد میگن

ته: تو از کجا بلدی

ات: بابا گفت برام که قبلا چطور مخ مامانو زنده

م: واقعا خاک تو سرم