به خاطر اشتباه او
PART17
با کلافگی کیفم رو پرت کردم یه گوشه و خودم رو روی تخت پرت کردم...هیچ کس نبود توی اتاق دستم رو روی فندقی که زده بود گذاشم و نوازش کردم....
تا حالا به هیچ پسری دست نزده بودم و نزاشته بودم پسری هم بهم دست بزنه...میشه گفت هر موقع پسری میدیدم با فاصله زیادی ازش رد میشدم...مث این میمونه که یه دیوار چین بین منو پسرا باشه....لبخندی زدم...خو مث این که این خر یه گوش اولین پسری بود که بهم دست زد...با صدای زنگ گوشیم به خودم اومدم..اخرای جون دادنش بود که برداشتم حتی ندیدم کیه
_سلامممممم ناناصم...
:بَه بَه....برادر...چتوری؟
_نیکی....نگفتی دوباره میخوای درس بخونی...کودوم دانشگاهی؟
با تعجب اسم دانشگاه رو زمزمه کردم
:مامانم گفت؟
ایهان پسر خالم بود که جای برادرم بود...جالبه بدونید اونم تا حالا بهم دست نزده چون بهش گفتم...اما میشه گفت تنها پسریه که اون دیوار چین رو یه متر براش کوتاه کردم..تنها پسر فامیل که دختر براش جون میدن...توفه ای هم نیستا ولی بازم...ارشد پزشکی و خیلی هوله...یعنی میاد پیشم میشنیم کلی حرف خاک برسری میزنیم
_عارو گلم...نگفتی؟رشتت
:بیخیال...طراحی...🗿
_طراحی چی؟
:والا هنوز خودم هم نمیدم (صدای اروم)به خاطر شغل جدیدم مجبور شدم
_عاوووو دختر خاله...منم توی همون دانشگاه استادم و خیر سرم تا الان ندیدمت...بیا همو ببینیم...
:اوکی پسر خاله جانم...توی دانشگده فنی منتظرتم
_چرا فنی؟اخه من پزشکی تو هنر بعد بریم فنی؟
:زر نزن بی دختر خاله مونده...خودم نه ها باقی دختر خاله ها رو میگم...دلم میخواد یه دیدی به دانشکده فنی هم بزنم اوکی؟
با کلافگی و کفر اوکی گفت که سری قطع کردم یه شلوار واید لی پوشیدم و یه کراپ صورتی کم رنگ پوشیدم و از روش یه مامتو سفید کوتاه تن زدم خلاصه بعد از چک کردن خودم رفتم سمت جایی که قرار بود...یه لوکیشن برام فرستاد که سری بازش کردم و به سمتش رفتم ....وارد فضای سبز شدم که لوکیشن اونجا بود اروم جلو رفتم دقیقا باید همینجا باشه...به درخت تکیه دادم که ابی روی سرم ریخته شد که جیغ خفته ای کشیدم
_بَهههههههه دختر خاله..پارسال دوست امسال غریبه
:منم مث خودت روانی نکن دیونه...زهرم ترکید
از درختم اروم پایین اومد و بطری اب رو پرت کرد روی چمن ها
ادامه دارد....
با کلافگی کیفم رو پرت کردم یه گوشه و خودم رو روی تخت پرت کردم...هیچ کس نبود توی اتاق دستم رو روی فندقی که زده بود گذاشم و نوازش کردم....
تا حالا به هیچ پسری دست نزده بودم و نزاشته بودم پسری هم بهم دست بزنه...میشه گفت هر موقع پسری میدیدم با فاصله زیادی ازش رد میشدم...مث این میمونه که یه دیوار چین بین منو پسرا باشه....لبخندی زدم...خو مث این که این خر یه گوش اولین پسری بود که بهم دست زد...با صدای زنگ گوشیم به خودم اومدم..اخرای جون دادنش بود که برداشتم حتی ندیدم کیه
_سلامممممم ناناصم...
:بَه بَه....برادر...چتوری؟
_نیکی....نگفتی دوباره میخوای درس بخونی...کودوم دانشگاهی؟
با تعجب اسم دانشگاه رو زمزمه کردم
:مامانم گفت؟
ایهان پسر خالم بود که جای برادرم بود...جالبه بدونید اونم تا حالا بهم دست نزده چون بهش گفتم...اما میشه گفت تنها پسریه که اون دیوار چین رو یه متر براش کوتاه کردم..تنها پسر فامیل که دختر براش جون میدن...توفه ای هم نیستا ولی بازم...ارشد پزشکی و خیلی هوله...یعنی میاد پیشم میشنیم کلی حرف خاک برسری میزنیم
_عارو گلم...نگفتی؟رشتت
:بیخیال...طراحی...🗿
_طراحی چی؟
:والا هنوز خودم هم نمیدم (صدای اروم)به خاطر شغل جدیدم مجبور شدم
_عاوووو دختر خاله...منم توی همون دانشگاه استادم و خیر سرم تا الان ندیدمت...بیا همو ببینیم...
:اوکی پسر خاله جانم...توی دانشگده فنی منتظرتم
_چرا فنی؟اخه من پزشکی تو هنر بعد بریم فنی؟
:زر نزن بی دختر خاله مونده...خودم نه ها باقی دختر خاله ها رو میگم...دلم میخواد یه دیدی به دانشکده فنی هم بزنم اوکی؟
با کلافگی و کفر اوکی گفت که سری قطع کردم یه شلوار واید لی پوشیدم و یه کراپ صورتی کم رنگ پوشیدم و از روش یه مامتو سفید کوتاه تن زدم خلاصه بعد از چک کردن خودم رفتم سمت جایی که قرار بود...یه لوکیشن برام فرستاد که سری بازش کردم و به سمتش رفتم ....وارد فضای سبز شدم که لوکیشن اونجا بود اروم جلو رفتم دقیقا باید همینجا باشه...به درخت تکیه دادم که ابی روی سرم ریخته شد که جیغ خفته ای کشیدم
_بَهههههههه دختر خاله..پارسال دوست امسال غریبه
:منم مث خودت روانی نکن دیونه...زهرم ترکید
از درختم اروم پایین اومد و بطری اب رو پرت کرد روی چمن ها
ادامه دارد....
۱.۱k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.