فیک کوک (عشق پنهان)
فیک کوک (عشق پنهان)
پارت²⁰
از زبان ا.ت:
بعد از اینکه با جونگکوک صبحونمون رو خوردیم جانگ مین مثل دزدا دستمو گرفت و برد تو آشپزخونه و با عجله گفت: ا.ت..ا.ت
گفتم: یا استوخودوس چیه؟
گفت: میدونستی فردا تولد جونگکوکههه؟
گفتم: نه واقعاااا؟
گفت: آره بعد من با همه مهمونا حرف زدیم قرار شده امشب که رفت بیرون،وقتی اومد سوپرایزش کنیم توهم موافقی؟
گفتم: وای آره خیلی خوبههه
گفت: پس بیا بریم شک نکنه
گفتم: باشه
رفتیم تو حال پیش جونگکوک که دیدم دست به سینه وایساده و داره با اخم ما دوتارو نگاه میکنه و گفت: داشتین چکار میکردید؟؟!
گفتم: عععع..
جانگ مین دستش رو گذاشت رو شونه جونگکوک و بردش سمت در عمارت و گفت: بیا حالا بعدا بهت میگم..هه هه
از زبان جونگکوک:
وقتی ا.ت و جانگ مین رفتن تو آشپزخونه کاملا متوجه شدم دارن واسه تولدم برنامه ریزی میکنن بعدش گوشیم زنگ خورد،تهیونگ بود گفت: جونگکوک سورا برگشته!
گفتم: یعنی چی برگشته یعنی میدونه؟!
گفت: الان توی کلبه اس و زندانیش کردیم حالا تو بیا ببین چکار باید بکنیم
باشه ای گفتم و همون لحظه جانگ مین و ا.ت از آشپزخونه اومدن بیرون و خودمو زدم به اون راه که یعنی نمیدونم داشتن چکار میکردن ازشون سوال کردم داشتن چکار میکردن و با جانگ مین رفتیم تو حیاط.
جانگ مین گفت: چخبره چرا اخمات تو همه؟
گفتم: سورا برگشته...
گفت: سورا؟؟؟مادره ا.ت؟؟؟
گفتم: آره دیگه شلمغز
گفت: تو که راضی نمیشی و ا.ت رو بهش نمیدی درسته؟
گفتم: هه چه فکری راجب من کردی؟فکر کردی زنمو دستی دستی تحویلش میدم؟
گفت: ولی اون مادرشه..
گفتم:منم شوهرشم و الان همه اختیارش دسته منه!
شرط پارت بعد:
۱۱۰ فالور
+۲۰ لایک
+۲۰ کامنت
#لیسا #جونگکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #بلک_پینک #بی_تی_اس
#lisa #jungkook #bts #blackpink
پارت²⁰
از زبان ا.ت:
بعد از اینکه با جونگکوک صبحونمون رو خوردیم جانگ مین مثل دزدا دستمو گرفت و برد تو آشپزخونه و با عجله گفت: ا.ت..ا.ت
گفتم: یا استوخودوس چیه؟
گفت: میدونستی فردا تولد جونگکوکههه؟
گفتم: نه واقعاااا؟
گفت: آره بعد من با همه مهمونا حرف زدیم قرار شده امشب که رفت بیرون،وقتی اومد سوپرایزش کنیم توهم موافقی؟
گفتم: وای آره خیلی خوبههه
گفت: پس بیا بریم شک نکنه
گفتم: باشه
رفتیم تو حال پیش جونگکوک که دیدم دست به سینه وایساده و داره با اخم ما دوتارو نگاه میکنه و گفت: داشتین چکار میکردید؟؟!
گفتم: عععع..
جانگ مین دستش رو گذاشت رو شونه جونگکوک و بردش سمت در عمارت و گفت: بیا حالا بعدا بهت میگم..هه هه
از زبان جونگکوک:
وقتی ا.ت و جانگ مین رفتن تو آشپزخونه کاملا متوجه شدم دارن واسه تولدم برنامه ریزی میکنن بعدش گوشیم زنگ خورد،تهیونگ بود گفت: جونگکوک سورا برگشته!
گفتم: یعنی چی برگشته یعنی میدونه؟!
گفت: الان توی کلبه اس و زندانیش کردیم حالا تو بیا ببین چکار باید بکنیم
باشه ای گفتم و همون لحظه جانگ مین و ا.ت از آشپزخونه اومدن بیرون و خودمو زدم به اون راه که یعنی نمیدونم داشتن چکار میکردن ازشون سوال کردم داشتن چکار میکردن و با جانگ مین رفتیم تو حیاط.
جانگ مین گفت: چخبره چرا اخمات تو همه؟
گفتم: سورا برگشته...
گفت: سورا؟؟؟مادره ا.ت؟؟؟
گفتم: آره دیگه شلمغز
گفت: تو که راضی نمیشی و ا.ت رو بهش نمیدی درسته؟
گفتم: هه چه فکری راجب من کردی؟فکر کردی زنمو دستی دستی تحویلش میدم؟
گفت: ولی اون مادرشه..
گفتم:منم شوهرشم و الان همه اختیارش دسته منه!
شرط پارت بعد:
۱۱۰ فالور
+۲۰ لایک
+۲۰ کامنت
#لیسا #جونگکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #بلک_پینک #بی_تی_اس
#lisa #jungkook #bts #blackpink
۷.۲k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.