ازدواج اجباری پارت ۷۷
#ازدواج_اجباری
پارت 77
اتش نشانی ات رو نجات داد و رفتن بیمارستان و مرخص شد
لینا : کمکش کن
جیمین مگه نمیبینی حالش بده ؟
ات :
نمیخاد (بابغض)
جیمین : بزارکمکت کنم ..
ات : گفتم نمیخاد (باداد )
لینا:
عشقم من باید برم
تهیونگ امده
خودت میتونی بری تو ؟
ات : اره مشکلی نی
بای
لینا : بایی
ات رفت تو ..
ویو جیمین :
باید میرفتم و دلیل این کارشو ازش میپرسیدم
جیمین :
چرا وحشی شدی ؟
چه خبره باز ؟
ات : خبری میخای باشه ؟
جیمین : چته تو ؟
ات : میشه بس کنی ؟؟؟
جیمین : نه
میخام دلیل این کارتو بپرسم
ات : کدوم کارم؟
جیمین : اینکهنذاشتی کمکت کنم و دادی زدی
ات : میخای بدونی ؟
جیمین : میشنوم..
ات : باشه
میدونی چیه ؟
تو منو دوست نداری
من برات هیچ ارزشی ندارم..حق..حق
تو حتی نیمدی که منو از اتیش نجات بدی
اگه واقعا دوستم داشتی
میومدی تو انباری.......
جیمین نذاشت حرف ات تموم شه
و یه سیلی بهش زد
جیمین : فک کردی برام ارزشی داری هر..زه ؟
فقط چون که بچم تو شکمته نگرانت میشم
فکر کردی کی هستی ؟
کاش اون موقعی که داشتی میمردی میذاشت بمیری
خودت (باداد)
ویو ات :
و..لی..من..دوستت..دارم..
جیمین : نداشته باش
ات :
من نمیتونم تو رو کم دوست داشته باشم.
نمیتونم صبر کنم و بشمارم که کدوممون اول پیام داده حتی نمیتونم ترفند های مسخرهای که بقیه میگن رو قاطی دوست داشتنت کنم.
من نمیتونم بهت فکر نکنم و بی تفاوت باشم، من نمیتونم زیادی ازت ناراحت بمونم، چون من زیاد از حد دوستت دارم و نمیتونم تورو کم دوست داشته باشم:)
پس چرا منو گیجمیکنی ؟
حق..حق..
اگه واقعا دوستم نداری بهم بگو (باداد وگریه )
جیمین :
دوستت ندارم ..!
دوستت ندارم
دوستت ندارم
دوستت ندارم
چقد دیگه برم ؟
من میرم تا شبمم بر نمیگردم ..!
هر غلطیم میخای بکنی بکن
چون برام هیچ ارزشی نداری
هیچ ارزشی ..!
عاح
پارت 77
اتش نشانی ات رو نجات داد و رفتن بیمارستان و مرخص شد
لینا : کمکش کن
جیمین مگه نمیبینی حالش بده ؟
ات :
نمیخاد (بابغض)
جیمین : بزارکمکت کنم ..
ات : گفتم نمیخاد (باداد )
لینا:
عشقم من باید برم
تهیونگ امده
خودت میتونی بری تو ؟
ات : اره مشکلی نی
بای
لینا : بایی
ات رفت تو ..
ویو جیمین :
باید میرفتم و دلیل این کارشو ازش میپرسیدم
جیمین :
چرا وحشی شدی ؟
چه خبره باز ؟
ات : خبری میخای باشه ؟
جیمین : چته تو ؟
ات : میشه بس کنی ؟؟؟
جیمین : نه
میخام دلیل این کارتو بپرسم
ات : کدوم کارم؟
جیمین : اینکهنذاشتی کمکت کنم و دادی زدی
ات : میخای بدونی ؟
جیمین : میشنوم..
ات : باشه
میدونی چیه ؟
تو منو دوست نداری
من برات هیچ ارزشی ندارم..حق..حق
تو حتی نیمدی که منو از اتیش نجات بدی
اگه واقعا دوستم داشتی
میومدی تو انباری.......
جیمین نذاشت حرف ات تموم شه
و یه سیلی بهش زد
جیمین : فک کردی برام ارزشی داری هر..زه ؟
فقط چون که بچم تو شکمته نگرانت میشم
فکر کردی کی هستی ؟
کاش اون موقعی که داشتی میمردی میذاشت بمیری
خودت (باداد)
ویو ات :
و..لی..من..دوستت..دارم..
جیمین : نداشته باش
ات :
من نمیتونم تو رو کم دوست داشته باشم.
نمیتونم صبر کنم و بشمارم که کدوممون اول پیام داده حتی نمیتونم ترفند های مسخرهای که بقیه میگن رو قاطی دوست داشتنت کنم.
من نمیتونم بهت فکر نکنم و بی تفاوت باشم، من نمیتونم زیادی ازت ناراحت بمونم، چون من زیاد از حد دوستت دارم و نمیتونم تورو کم دوست داشته باشم:)
پس چرا منو گیجمیکنی ؟
حق..حق..
اگه واقعا دوستم نداری بهم بگو (باداد وگریه )
جیمین :
دوستت ندارم ..!
دوستت ندارم
دوستت ندارم
دوستت ندارم
چقد دیگه برم ؟
من میرم تا شبمم بر نمیگردم ..!
هر غلطیم میخای بکنی بکن
چون برام هیچ ارزشی نداری
هیچ ارزشی ..!
عاح
۱۷.۱k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.