part: ۱۵

part: ۱۵

عشق بی رنگ

ا.ت: تو واقعا میتونی مادرم رو برام پیدا کنی؟

ته: اره ولی اگ خودت کمکم کنی میتونم

ا.ت: چه جور کمکی؟

ته: فقط بگو فامیلیت از مامانته یا بابات

ا.ت: از مامانم

ته: پس فامیلی مامانت پارکه من ب افرادم دستور میدم تموم کشور رو بگردن و زنایی رو ک فامیلیشون پارک هست رو بازجویی کنن

ا.ت: ولی ممکنه خیلی طول بکشه یا بر فرض مامانم رو پیدا کردی فک کردی اون اعتراف میکنه ( با بغض)

ته: قربونت برم چرا بغض کردی مطمعنم مامانت اعتراف میکنه

ا.ت دیگ نتونست بغضشو نگه داره گریه اش گرف

ا.ت: اون منو نمیخواد ( گریه)

ته: چی؟ چرا؟

ا.ت: اگ منو میخواست برا چی منو تو پرورشگاه گذاشت( گریه)

تهیونگ ا.ت رو بغل کرد

ته: حتی اگ مامانتم تورو نخواد من تورو با تموم وجودم میخوام، توروخودا گریه نکن ک قلبم تیکه تیکه میشه وقتی گریه اتو میبینم

ا.ت: ب.. باشه

ته: بیا بریم بخوابیم پرنسسم

ا.ت: اوکی

ا.ت رفت بغل تهیونگ و با هم خوابیدن (خواب معمولی ن اون خواب منحرف بدبخ 😂)