عشق بی پایان ( پارت 45)
_ : چی میخوای... چرا راحتمون نمیذاری
$: من کاری ندارم فقط میخوام به لیا بگم که اگر همین الان با من نیاد پشیمون میشه
_ : اونوقت در چه مورد پشیمون میشه
$: از بودن با تو.... تو دختر بازی
_ : هه.. راس میگن اگر دیگران ببازن گندکاری خودشونو گردن دیگران میندازن
_ : من دخترباز بودم یا تو؟ تو بیست و چهار ساعت بعد مدرسه میرفتی بار... حالا الان من شدم دخترباز، فک کنم لیام فهمیده باشه هستی... چون با خواهرش بودی الانم که میخوای با خودش باشی
$: چرا بقیه ی ماجرای بار رفتن منو نمیگی؟ من که میرفتم با کی میرفتم؟ با جنابعالی.... چرا اینارو نمیگی
_ : چرت و پرت نگو، من تاحالا تو عمرم بار نرفتم، لیا داره دروغ میگه
%: جونگ کوک.... ینی این وسط من برات فقط یه بازی بودم؟ نباید یه درصد به من فک میکردی
$: جونگ کوک خیلی چیزای پنهانی بیشتری هم داره... لیا اگه باهام بیای قول میدم بهترین زندگی رو بهت بدم، به هیچ وجه باهات بد رفتاری نمیکنم... قول میدم
_ : لیا به حرفش گوش نکن
$: آیشششش.... اینو ببرش
@: چشم
_ : چی میگی ... ولم کن... گفتم ولم کن، لیا به حرفاش گوش نده داره بهت کلک میزنه
جونگ کوک رفت...
%: تهیونگ نمیتونم.... نمیتونم تصمیم بگیرم
$: ببین لیا... هیچکس به جز من اولین نفر عاشقت نشد، پس ینی من دوست دارم که میگم باهام بیا
%: دیگه باورت میشه نمیتونم به هیچکس اعتماد کنم.... اون از جونگ کوک این از تو 😖
$: گریه نکن لیا، خواهش میکنم
%: خودم هیچی، ولی اگر این بچه نبود باز کار راحت تر بود
$: من مشکلی ندارم اگه با ما بزرگ بشه، اگرم نمیخوای که سقطش کن
%: جونگ کوک دروغ زیاد گفته ولی دلیل نداره بچش مثل خودش باشه، هرچی باشه این بچه گناهی نداره
$: پس هر کاری صلاح میدونی انجام بده.. من به تصمیمت احترام میذارم 😊
%: واقعا ممنون.... فک نمیکردم یه روزی نظرم مهم باشه
$: بره من همیشه مهمه
%: باشه تهیونگ... باهات میام
$: مرسی
و لیا رو بغلش کرد
@: ارباب این پسره میخواد بیاد تو
$: بگو چیکار داره
@: میگه باید به جفتتون بگم
$: پوفففففف ... بگو بیاد
@: بیا برو تو
_ : تهیونگ اگه بخوای بلایی سر بچه ی من بیاری نابودت میکنم ( باداد)
$: من نمیخواستم کاری....
%: تهیونگ صب کن... ایندفعه خودم بهش میگم...
ایندفعه میخوام شرط بذارم، فعلا از کم شروع میکنیم
Like 20
Comment 20
$: من کاری ندارم فقط میخوام به لیا بگم که اگر همین الان با من نیاد پشیمون میشه
_ : اونوقت در چه مورد پشیمون میشه
$: از بودن با تو.... تو دختر بازی
_ : هه.. راس میگن اگر دیگران ببازن گندکاری خودشونو گردن دیگران میندازن
_ : من دخترباز بودم یا تو؟ تو بیست و چهار ساعت بعد مدرسه میرفتی بار... حالا الان من شدم دخترباز، فک کنم لیام فهمیده باشه هستی... چون با خواهرش بودی الانم که میخوای با خودش باشی
$: چرا بقیه ی ماجرای بار رفتن منو نمیگی؟ من که میرفتم با کی میرفتم؟ با جنابعالی.... چرا اینارو نمیگی
_ : چرت و پرت نگو، من تاحالا تو عمرم بار نرفتم، لیا داره دروغ میگه
%: جونگ کوک.... ینی این وسط من برات فقط یه بازی بودم؟ نباید یه درصد به من فک میکردی
$: جونگ کوک خیلی چیزای پنهانی بیشتری هم داره... لیا اگه باهام بیای قول میدم بهترین زندگی رو بهت بدم، به هیچ وجه باهات بد رفتاری نمیکنم... قول میدم
_ : لیا به حرفش گوش نکن
$: آیشششش.... اینو ببرش
@: چشم
_ : چی میگی ... ولم کن... گفتم ولم کن، لیا به حرفاش گوش نده داره بهت کلک میزنه
جونگ کوک رفت...
%: تهیونگ نمیتونم.... نمیتونم تصمیم بگیرم
$: ببین لیا... هیچکس به جز من اولین نفر عاشقت نشد، پس ینی من دوست دارم که میگم باهام بیا
%: دیگه باورت میشه نمیتونم به هیچکس اعتماد کنم.... اون از جونگ کوک این از تو 😖
$: گریه نکن لیا، خواهش میکنم
%: خودم هیچی، ولی اگر این بچه نبود باز کار راحت تر بود
$: من مشکلی ندارم اگه با ما بزرگ بشه، اگرم نمیخوای که سقطش کن
%: جونگ کوک دروغ زیاد گفته ولی دلیل نداره بچش مثل خودش باشه، هرچی باشه این بچه گناهی نداره
$: پس هر کاری صلاح میدونی انجام بده.. من به تصمیمت احترام میذارم 😊
%: واقعا ممنون.... فک نمیکردم یه روزی نظرم مهم باشه
$: بره من همیشه مهمه
%: باشه تهیونگ... باهات میام
$: مرسی
و لیا رو بغلش کرد
@: ارباب این پسره میخواد بیاد تو
$: بگو چیکار داره
@: میگه باید به جفتتون بگم
$: پوفففففف ... بگو بیاد
@: بیا برو تو
_ : تهیونگ اگه بخوای بلایی سر بچه ی من بیاری نابودت میکنم ( باداد)
$: من نمیخواستم کاری....
%: تهیونگ صب کن... ایندفعه خودم بهش میگم...
ایندفعه میخوام شرط بذارم، فعلا از کم شروع میکنیم
Like 20
Comment 20
۲۴.۹k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.