꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳

꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
Part 8
(از زبان جونگ کوک)
ا/ت: داری گ..گریه می کنی
جونگ کوک : چی ا ولش کن می تونی راه بری؟
ا/ت :فکر نکنم
براش استایل بقل گرفتم و تا خواستم بلندش کنم دیدم جیمین و یونا امدن و قرار شد یا ماشین جیمین بریم جیمین و یونا جلو و منو ا/ت عقب بودیم
ا/ت داشت از پنجره به بیرون نگاه می کرد که خوابش برد و سرد افتاد روی شونه من و منم انقدر حس ارامش داشتم که خوابم برد
(از زبان یونا)
یونا :وای خدایا جیمین شی ببین این دوتا با هم ببین که خوابشون برده چقدر کیوتن
جیمین :اوهوم فقط یه چیزی من نمی دونم خونه ا/ت کجاست
یونا : من می دونم تو فعلا مستقیم برو
(فلش بکش بک به دم در خونه ا/ت )
یونا :اینجاست تو جونگ کوک رو بیدار کن تا اونم ا/ت رو بیدار کنه
جیمین : باشه
جیمین:جونگ کوک بیدار شو
جونگ کوک: هوم
جیمین : پاشو ا/ت رو هم بیدار کن
جونگ کوک :باشه
جونگ کوک :ا/ت ا /ت
جونگ کوک:بیدار نمیشی ها
(از زبان جونگ کوک)
دیدم بیدار نمیشه برای همین لبشو بوسیدم و دیدم اروم چشماشو باز کرد منم ولش کردم



حمایت...؟ 💜