part ②⓪
از زبان کوک
کوک : ولی من تا الان مزه لباتو نچشیدم
ا.ت : بی تر ادب نباش فعلا زوده
کوک : میخوام..ندی قهرم
ا.ت : کوککک
کوک : باشه قهرم
ا.ت : هوفففف اوکی هر جور راحتی
کوک : نه قهرم 🗿
ا.ت : جونگ کوککککک
کوک : قهرم ( با آرامش کامل گف 😔)
ا.ت : جونگ کوککک تروخداااا
ا.ت تا یکم تکون خورد از تخت افتاد و سرش خورد میز پا تختی و پارچ اب شیشه ای میخواست بیفته روش ک گرفتمش ولی جاش همه اب یخ پارچ اب ریخت رو ا.ت و پارچه لباسش حریر بود ک دیگه واویلا چشماممممم
ا.ت : یخیدممم...خیسیدمممم
من فقد بش نگا میکردم خدااا سو*ینش از لباسش معلومه خو گوزو چرا اینو میپوشی
ا.ت : ب چی نگا میکنی خوشت میاد خیس شدم
کوک : ه…هیچی هیچی
ا.ت : پتو رو بکش رو خودت میخوام لباس عوض کنم یا میری بیرون
کوک : هوففف
رومو کردم اونور و لباسشو عوض کرد و اومد رو تخت
ا.ت : هنوز قهری؟
جوابی بش ندادم
تو صورتشو نگا نکردم ک یدفه خودش اومد رو منو بوسید ولی زود جدا شد( نه میخواستی ادامه داشته باشه )
کوک : باشه ایندفه میبخشمت
لبخند زد ولی لپاش سرخ شده بود لبخند زدم و لپشو کشیدم و از روم بلند شد
ا.ت : دیگ قهر نیستی
کوک : نه دیگه
ا.ت : خوبه...راستش یه چیزی دارم میخواستم بت بدم
کوک : چی
ا.ت اومد نزدیکم و ی گردنبند ب گردنم بست ت مدرسه دیدم خودشم شبیهش پوشیده بود ولی فک کردم با جیوو ست کرده ولی گردن بندم علامت مذکر روشه و اون مونث...دلم نمیده ازت دور شم یا تنهات بزارم ولی کاری از دسم بر نمیاد اگ رفتم لطفا اذیت نشو
ا.ت : اینو میپوشی و حق نداری درش بیاری
لبخند بزرگی زدم
کوک : چشم
ا.ت : اوخییی بانی کوچولو •-•❤️
کوک : این روی من و فقط تو میبینی میدونستی
ا.ت : اوهوم..توجه کردم از قبل اینکه بات دوست شدم تا الان •-•
کوک : اوهوم
ا.ت : از اول ک این دختر خوش و اندام جذاب دیدتت عاشقت شد •-•
کوک : منم اگر ازت خشم نیومده بود بت نمیگفتم خش اندام جذاب
ا.ت : در واقع اصن خودم فکر میکنم خیلی زشتم و جیوو فقد ب خاطر خودم میگه جذابم
کوک : درست میگه خب تو خیلی کیوت و خشگلی
کوک : جذاب هم هستی..هرچی بگم کم گفتم
لبخند زد و اومد نزدیکم بغلم کرد منم متقابلا بغلش کردم
ا.ت : هنوز موندم چرا اینقد راحت جیوو تنها گزاشتم اومدم اینجا •-•
انچه در خونه جیوو میگذرد :
جیوو : هویی بزنشش
یونگی : دارم میام میزنم
جیهوپ : پفیوزا الان میمیریم
پایان ___________________________
کوک : بش زنگ بزن ببین زنده ست هنوز 🗿
ا.ت : اوکی •-•
ا.ت ب جیوو زنگ زد
کوک : ولی من تا الان مزه لباتو نچشیدم
ا.ت : بی تر ادب نباش فعلا زوده
کوک : میخوام..ندی قهرم
ا.ت : کوککک
کوک : باشه قهرم
ا.ت : هوفففف اوکی هر جور راحتی
کوک : نه قهرم 🗿
ا.ت : جونگ کوککککک
کوک : قهرم ( با آرامش کامل گف 😔)
ا.ت : جونگ کوککک تروخداااا
ا.ت تا یکم تکون خورد از تخت افتاد و سرش خورد میز پا تختی و پارچ اب شیشه ای میخواست بیفته روش ک گرفتمش ولی جاش همه اب یخ پارچ اب ریخت رو ا.ت و پارچه لباسش حریر بود ک دیگه واویلا چشماممممم
ا.ت : یخیدممم...خیسیدمممم
من فقد بش نگا میکردم خدااا سو*ینش از لباسش معلومه خو گوزو چرا اینو میپوشی
ا.ت : ب چی نگا میکنی خوشت میاد خیس شدم
کوک : ه…هیچی هیچی
ا.ت : پتو رو بکش رو خودت میخوام لباس عوض کنم یا میری بیرون
کوک : هوففف
رومو کردم اونور و لباسشو عوض کرد و اومد رو تخت
ا.ت : هنوز قهری؟
جوابی بش ندادم
تو صورتشو نگا نکردم ک یدفه خودش اومد رو منو بوسید ولی زود جدا شد( نه میخواستی ادامه داشته باشه )
کوک : باشه ایندفه میبخشمت
لبخند زد ولی لپاش سرخ شده بود لبخند زدم و لپشو کشیدم و از روم بلند شد
ا.ت : دیگ قهر نیستی
کوک : نه دیگه
ا.ت : خوبه...راستش یه چیزی دارم میخواستم بت بدم
کوک : چی
ا.ت اومد نزدیکم و ی گردنبند ب گردنم بست ت مدرسه دیدم خودشم شبیهش پوشیده بود ولی فک کردم با جیوو ست کرده ولی گردن بندم علامت مذکر روشه و اون مونث...دلم نمیده ازت دور شم یا تنهات بزارم ولی کاری از دسم بر نمیاد اگ رفتم لطفا اذیت نشو
ا.ت : اینو میپوشی و حق نداری درش بیاری
لبخند بزرگی زدم
کوک : چشم
ا.ت : اوخییی بانی کوچولو •-•❤️
کوک : این روی من و فقط تو میبینی میدونستی
ا.ت : اوهوم..توجه کردم از قبل اینکه بات دوست شدم تا الان •-•
کوک : اوهوم
ا.ت : از اول ک این دختر خوش و اندام جذاب دیدتت عاشقت شد •-•
کوک : منم اگر ازت خشم نیومده بود بت نمیگفتم خش اندام جذاب
ا.ت : در واقع اصن خودم فکر میکنم خیلی زشتم و جیوو فقد ب خاطر خودم میگه جذابم
کوک : درست میگه خب تو خیلی کیوت و خشگلی
کوک : جذاب هم هستی..هرچی بگم کم گفتم
لبخند زد و اومد نزدیکم بغلم کرد منم متقابلا بغلش کردم
ا.ت : هنوز موندم چرا اینقد راحت جیوو تنها گزاشتم اومدم اینجا •-•
انچه در خونه جیوو میگذرد :
جیوو : هویی بزنشش
یونگی : دارم میام میزنم
جیهوپ : پفیوزا الان میمیریم
پایان ___________________________
کوک : بش زنگ بزن ببین زنده ست هنوز 🗿
ا.ت : اوکی •-•
ا.ت ب جیوو زنگ زد
۸۶.۶k
۱۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.