پارت ۲۹
پارت ۲۹
#میکاسا
چشامو که وا کردم...
_سوپرایز
دستمو گذاشتم جلوی دهنم
نمیتونستم تکون بخورم
_خوبی
_ا... ار...ه..
_چرا اینجوری حرف میزنی
_خب تو هم اگه یه همچین چیزی رو بهت یهو نشون بدن بگن سوپرایز خب معلومه زبونت بند میاد
تو گاراژ یه ماشین بود
یه لامبورگینی با رنگی که دوست داشتم
طوسی بود
_سوار شو
_نگفتی کحا میخوای ببریما
_حالا بشین
اومدم درو باز کنم دیدم در باز نمیشه
_قفله
_نه قفل نیست
_پس چرا باز نمیشه
_🤦♂️🤦♂️🤦♂️🤦♂️🤣🤣
_چرا میخندی
#ارن
رفتم درو براش باز کردم
_امم میدونستم خودم
_اره جان خودت
بشین
نشست و درو بستم
سوار شدم و راه افتادم
وقنی رسیدیم
پیاده شدیم و رفتیم تو
#میکاسا
چشامو که وا کردم...
_سوپرایز
دستمو گذاشتم جلوی دهنم
نمیتونستم تکون بخورم
_خوبی
_ا... ار...ه..
_چرا اینجوری حرف میزنی
_خب تو هم اگه یه همچین چیزی رو بهت یهو نشون بدن بگن سوپرایز خب معلومه زبونت بند میاد
تو گاراژ یه ماشین بود
یه لامبورگینی با رنگی که دوست داشتم
طوسی بود
_سوار شو
_نگفتی کحا میخوای ببریما
_حالا بشین
اومدم درو باز کنم دیدم در باز نمیشه
_قفله
_نه قفل نیست
_پس چرا باز نمیشه
_🤦♂️🤦♂️🤦♂️🤦♂️🤣🤣
_چرا میخندی
#ارن
رفتم درو براش باز کردم
_امم میدونستم خودم
_اره جان خودت
بشین
نشست و درو بستم
سوار شدم و راه افتادم
وقنی رسیدیم
پیاده شدیم و رفتیم تو
۱۱.۲k
۱۴ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.