𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۲ پارت ۲
رادوین؟تو مدرسه ی ما چیکار میکرد؟
یکم از در مدرسه که دور شدیم سریع برگشتم سمتش که باعث شد یهویی سر جاش واسته
ا.ت=قضیه چیه؟
رادوین=پیچ پیچیه😂
ا.ت=رادوین من جدی ام ها چرا تو اینجایی؟
رادوین=همیشه باید بدونی که مقطع های دیگه هم تو مدرسه هستن ها
ا.ت=من نپرسیدم که کلاس چندمی گفتم اینجا چیکار میکنی؟
رادوین=اینجا درس میخونم اشکالش چیه
ا.ت=ریلی؟
رادوین=یسس=)اونم دانش اموز پایه دوازدهم سال اخرمه کنکوری ام ینی اخر سال
ا.ت=اوه یس راستش نمیدونستم که توی این مدرسه ای پس واسه همون پرسیدی کدوم مدرسه ام اره؟
رادوین=اره
دخترا از سالن اومدن پیش ما
میسو=اوه یس رادوین؟تو اینجا درس میخونی؟
رادوین=اره😁خوب شد نه؟
مطی=خیلی همه ی دخترا حداقل تو اکیپشون یک یو دوتا پسر دارن تو میشی پسر اکیپ ما☺
رادوین=😂😂
یهو زنگ مدرسه خورد همیشه ی خدا من با این صدا سکته میکنم
رادوین=خوبی ا.ت چیشد
میسو=چیز جدیدی نیست عادیه این همیشه همینجوری میترسه از صدای زنگ بعدش یه دو دیقه ای خشک میشه
رادوین=چرا خشک بشه؟
مطی=یهو شوک بهش وارد میشه مغزش قفل میکنه
رادوین=ای وای ا.ت ا.ت
رادوین ویو
هز چی دست جلو صورت ا.ت تکون دادم هیچ ری اکشنی هیچی نشون نداد یهو خودش گفت بچه ها زنگ خورد؟
میسو=بله خانم
رادوین=خوبی
ا.ت=خوبم مرسی تو خوبی
دخترا خندشون گرفت ا.تکه نمیدونست چی به چیه منم که کلا از این اتفاق کلا پشم برام نموند تاحالا این مدلی شو ندیده بودم واقعا
ا.ت شروع کرد به دوییدن تو حیاط مدرسه همش اینور میپرید اونور میپرید و ماهم نگاش میکردیم
یهو اومد دست منو کشید و کشوند تا باهم بدوییم
راستش این کار یکم برام عجیب بود چون یه احساس خاصی بهم دست میداد وقتی دستمو گرفت ضربان قلبم بالا رفت اصلا انتظار این کارو از ا.ت نداشتم خیلی یهویی بود
خیلی روحیه ی شاد و لطیفی داشت ولی ممکن هم هست درد و غم زیادی پشت این نقاب زیبا پنهان باشه.....
ا.ت=تاحالا با یک پسر غریبه انقد صمیمی نبودم و اینکه تو تاحالا بهترین تجربه اش بودی تو زندگیم
رادوین=خب راستش هیچ دختری هم تو زندگی من نبوده تاحالا هیچ وقت چنین چیزی رو تجربه نکرده بودم خیلی..........
ا.ت=خیلی چی؟خیلی بده؟
رادوین=نه نه رد نیست خیلی هم خوبه خوب فقط برای یک لحظشه عالیه
ا.ت ویو
راستش خیلی از جواب رادوین خوشحال بودم دلم میخواست بدونم اونم حسی که من دارم رو داره یا نه
زنگ کلاس خورد و رفتیم کلاس
(توی کلاس)
تیچر=خب بچه ها از اونجایی که درس هایی که بای میدادم تموم شده ازادید و هرکار میخواید میتونید بکنید
یکی از بچه ها برای اینکه معلم رو دست بندازه گفت=پس خانم میتونیم الان گوشی هامونو در بیاریم و بازی کنیم؟
تیچر=گوشی نمیشه.........شما گوشی اوردیییییییین؟..........
یکم از در مدرسه که دور شدیم سریع برگشتم سمتش که باعث شد یهویی سر جاش واسته
ا.ت=قضیه چیه؟
رادوین=پیچ پیچیه😂
ا.ت=رادوین من جدی ام ها چرا تو اینجایی؟
رادوین=همیشه باید بدونی که مقطع های دیگه هم تو مدرسه هستن ها
ا.ت=من نپرسیدم که کلاس چندمی گفتم اینجا چیکار میکنی؟
رادوین=اینجا درس میخونم اشکالش چیه
ا.ت=ریلی؟
رادوین=یسس=)اونم دانش اموز پایه دوازدهم سال اخرمه کنکوری ام ینی اخر سال
ا.ت=اوه یس راستش نمیدونستم که توی این مدرسه ای پس واسه همون پرسیدی کدوم مدرسه ام اره؟
رادوین=اره
دخترا از سالن اومدن پیش ما
میسو=اوه یس رادوین؟تو اینجا درس میخونی؟
رادوین=اره😁خوب شد نه؟
مطی=خیلی همه ی دخترا حداقل تو اکیپشون یک یو دوتا پسر دارن تو میشی پسر اکیپ ما☺
رادوین=😂😂
یهو زنگ مدرسه خورد همیشه ی خدا من با این صدا سکته میکنم
رادوین=خوبی ا.ت چیشد
میسو=چیز جدیدی نیست عادیه این همیشه همینجوری میترسه از صدای زنگ بعدش یه دو دیقه ای خشک میشه
رادوین=چرا خشک بشه؟
مطی=یهو شوک بهش وارد میشه مغزش قفل میکنه
رادوین=ای وای ا.ت ا.ت
رادوین ویو
هز چی دست جلو صورت ا.ت تکون دادم هیچ ری اکشنی هیچی نشون نداد یهو خودش گفت بچه ها زنگ خورد؟
میسو=بله خانم
رادوین=خوبی
ا.ت=خوبم مرسی تو خوبی
دخترا خندشون گرفت ا.تکه نمیدونست چی به چیه منم که کلا از این اتفاق کلا پشم برام نموند تاحالا این مدلی شو ندیده بودم واقعا
ا.ت شروع کرد به دوییدن تو حیاط مدرسه همش اینور میپرید اونور میپرید و ماهم نگاش میکردیم
یهو اومد دست منو کشید و کشوند تا باهم بدوییم
راستش این کار یکم برام عجیب بود چون یه احساس خاصی بهم دست میداد وقتی دستمو گرفت ضربان قلبم بالا رفت اصلا انتظار این کارو از ا.ت نداشتم خیلی یهویی بود
خیلی روحیه ی شاد و لطیفی داشت ولی ممکن هم هست درد و غم زیادی پشت این نقاب زیبا پنهان باشه.....
ا.ت=تاحالا با یک پسر غریبه انقد صمیمی نبودم و اینکه تو تاحالا بهترین تجربه اش بودی تو زندگیم
رادوین=خب راستش هیچ دختری هم تو زندگی من نبوده تاحالا هیچ وقت چنین چیزی رو تجربه نکرده بودم خیلی..........
ا.ت=خیلی چی؟خیلی بده؟
رادوین=نه نه رد نیست خیلی هم خوبه خوب فقط برای یک لحظشه عالیه
ا.ت ویو
راستش خیلی از جواب رادوین خوشحال بودم دلم میخواست بدونم اونم حسی که من دارم رو داره یا نه
زنگ کلاس خورد و رفتیم کلاس
(توی کلاس)
تیچر=خب بچه ها از اونجایی که درس هایی که بای میدادم تموم شده ازادید و هرکار میخواید میتونید بکنید
یکی از بچه ها برای اینکه معلم رو دست بندازه گفت=پس خانم میتونیم الان گوشی هامونو در بیاریم و بازی کنیم؟
تیچر=گوشی نمیشه.........شما گوشی اوردیییییییین؟..........
۱۲.۲k
۱۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.