عشق پنهان پارت 3
کارینا: احساس میکنم تهیونگ از قبلم از جونگ کوک متنفر بوده
جیهیو:منظورت چیه؟
کارینا: شایعه شنیدم جونگ کوک و تهیونگ قبلا باهم صمیمی بودن ولی جیمین باعث میشه دوستیشون بپاشه
جیهیو: چه ربطی به تنفر بودن تهیونگ به جونگ کوک داره باید از جیمین ناراحت باشه
کارینا: این یه شایعه س کسی تاییدش نکرده
همون لحظه از زبان جیمین
جیمین : با این حرفشون یاده یکی از خاطره هام افتادم
جونگ کوک : اقای پارک جیمین
جیمین : بله
جونگ کوک : میشه باهم تکلیف انجام بدیم
صدای جیغ تهیونگ میاد *
جیمین : ببینم اون صدای تهیونگ نبود
جونگ کوک : نه نه اصلا بیا بریم
*جیمین یکم با خودش فکر میکنه
اما : جیمین اوپااااااا
جیمین : صدبار بهت گفتم به من نگو اوپا
اما : میای بریم باهم ناهار بخوریم؟
جیمین : نه من با جونگ کوک میشینم
اما : ولی جونگ کوک با اری نشسته
جیمین : خب منم تنها میشینم
و از کنارش با اخم و غرور رد شدم
اما:چت شده؟
جیمین:چرا نمیفهمی اما من عاشق ت نیستم
اما:حتما عاشق اون دختریه پرویی؟ جیهیو اره؟
جیمین بدون توجه از کنار اما رد میشه
کارینا میره پیش تهیونگ
کارینا:تهیونگ میخاستم بهت یه چیزی رو بگم ولی نمیدونم چطوری ا...اخه...خیلی خجالت اوره
تهیونگ:بگو
کارینا:چرا از جونگکوک متنفری؟
رنگ تهیونگ پرید به کبودی های بدنش فکر کردو و گفت اون منو فروخت
کارینا:عاا یعنی چی؟
جیهیو:منظورت چیه؟
کارینا: شایعه شنیدم جونگ کوک و تهیونگ قبلا باهم صمیمی بودن ولی جیمین باعث میشه دوستیشون بپاشه
جیهیو: چه ربطی به تنفر بودن تهیونگ به جونگ کوک داره باید از جیمین ناراحت باشه
کارینا: این یه شایعه س کسی تاییدش نکرده
همون لحظه از زبان جیمین
جیمین : با این حرفشون یاده یکی از خاطره هام افتادم
جونگ کوک : اقای پارک جیمین
جیمین : بله
جونگ کوک : میشه باهم تکلیف انجام بدیم
صدای جیغ تهیونگ میاد *
جیمین : ببینم اون صدای تهیونگ نبود
جونگ کوک : نه نه اصلا بیا بریم
*جیمین یکم با خودش فکر میکنه
اما : جیمین اوپااااااا
جیمین : صدبار بهت گفتم به من نگو اوپا
اما : میای بریم باهم ناهار بخوریم؟
جیمین : نه من با جونگ کوک میشینم
اما : ولی جونگ کوک با اری نشسته
جیمین : خب منم تنها میشینم
و از کنارش با اخم و غرور رد شدم
اما:چت شده؟
جیمین:چرا نمیفهمی اما من عاشق ت نیستم
اما:حتما عاشق اون دختریه پرویی؟ جیهیو اره؟
جیمین بدون توجه از کنار اما رد میشه
کارینا میره پیش تهیونگ
کارینا:تهیونگ میخاستم بهت یه چیزی رو بگم ولی نمیدونم چطوری ا...اخه...خیلی خجالت اوره
تهیونگ:بگو
کارینا:چرا از جونگکوک متنفری؟
رنگ تهیونگ پرید به کبودی های بدنش فکر کردو و گفت اون منو فروخت
کارینا:عاا یعنی چی؟
۵۵.۵k
۰۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.