از سکوت نفرت داشت
از سکوت نفرت داشت
و گوشی برای شنیدن حرفهایش نمییافت
تا اینکه تصمیم گرفت بنویسد
قلم را به دست گرفت و شروع کرد
او اشک میریخت
و قلم ماهرانه لای انگشتانش،بر صفحه کاغذ
میرقصید و میرقصید و میرقصید
حرف های دلش بیش از آن بود
که بگذارد کمی جوهر جلودارش باشد
و گوشی برای شنیدن حرفهایش نمییافت
تا اینکه تصمیم گرفت بنویسد
قلم را به دست گرفت و شروع کرد
او اشک میریخت
و قلم ماهرانه لای انگشتانش،بر صفحه کاغذ
میرقصید و میرقصید و میرقصید
حرف های دلش بیش از آن بود
که بگذارد کمی جوهر جلودارش باشد
۱.۲k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.