فیک بی تی اس پارت دو
ا/ت ویو:
خب...دیرم شده...چه عالیه با این کفشا باید تا خود شرکتو بدوعم
شروع کردم به دویدن چند قدم مونده بود به شرکت که...پاشنه کفشم شکست خب همینطوری که از هوا به سمت زمین سقوط میکردم دستای مردونه ی کسی منو گرفت و از برخورد با زمین نجات داد به اندازه چند ثانیه صورتشو دیدم و بعد که بلند شدم خیلی سریع رفت و در حین رفتن گفت مواظب باش
کوک ویو:
داشتم به شرکت میرسیدم که خب یه دفعه خانمی با لباس زرد افتاد داشت میخورد به من که گرفتمش و بدون نگاه کردن بهش و در چند ثانیه دوباره به رفتن به سمت شرکتم ادامه دادم
ا/ت ویو:
دو تا راه داشتم
۱-با همین کفشا به رام ادامه بدمو به شرکت برسم و تو روز اول کاریم دیر نکنم
۲-برگردم خونه برم توی کمدم و دنبال کفش بگردم و دوباره بیام شرکت که حدود ۳ ساعت دیر میرسم
پس...راه اولو انتخاب کردم و لنگان لنگان به طرف شرکت رفتم
وارد شدم و حتی قبل از اینکه بشینم یکی از افراد شرکت اومد و خودشو معرفی کرد
(علامت نامجون*علامت ا/ت+)
*خانم ا/ت؟
+بله..بله خودمم(رسما کج وایستاده بودم)
*(نگاهی به سرتا پام انداخت و ادامه داد) خب...از الان کارت شروع میشه میدونی که باید چیکار کنی؟؟
+(قبلا توی یک شرکت دیگه کاراموز بودم پس میدونستم)بله..بله میدونم
*خب آقای جئون گفتن که بری توی دفترشون و کارو شروع کنی
+باشه حتما
فقط...میشه اسم و فاپیلتونو بدونم ؟
*کیم نامجون
+(تعظیم کردم و به سمت اتاق جئون به راه افتادم)
وارد اتاق شدم و بدون نگاه کردن به دور و اطراف سریع نشتم از اونهمه دوییدن با کفش پاشنه بلند پشت پام به شدت زخم شده بود
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
خب...دیرم شده...چه عالیه با این کفشا باید تا خود شرکتو بدوعم
شروع کردم به دویدن چند قدم مونده بود به شرکت که...پاشنه کفشم شکست خب همینطوری که از هوا به سمت زمین سقوط میکردم دستای مردونه ی کسی منو گرفت و از برخورد با زمین نجات داد به اندازه چند ثانیه صورتشو دیدم و بعد که بلند شدم خیلی سریع رفت و در حین رفتن گفت مواظب باش
کوک ویو:
داشتم به شرکت میرسیدم که خب یه دفعه خانمی با لباس زرد افتاد داشت میخورد به من که گرفتمش و بدون نگاه کردن بهش و در چند ثانیه دوباره به رفتن به سمت شرکتم ادامه دادم
ا/ت ویو:
دو تا راه داشتم
۱-با همین کفشا به رام ادامه بدمو به شرکت برسم و تو روز اول کاریم دیر نکنم
۲-برگردم خونه برم توی کمدم و دنبال کفش بگردم و دوباره بیام شرکت که حدود ۳ ساعت دیر میرسم
پس...راه اولو انتخاب کردم و لنگان لنگان به طرف شرکت رفتم
وارد شدم و حتی قبل از اینکه بشینم یکی از افراد شرکت اومد و خودشو معرفی کرد
(علامت نامجون*علامت ا/ت+)
*خانم ا/ت؟
+بله..بله خودمم(رسما کج وایستاده بودم)
*(نگاهی به سرتا پام انداخت و ادامه داد) خب...از الان کارت شروع میشه میدونی که باید چیکار کنی؟؟
+(قبلا توی یک شرکت دیگه کاراموز بودم پس میدونستم)بله..بله میدونم
*خب آقای جئون گفتن که بری توی دفترشون و کارو شروع کنی
+باشه حتما
فقط...میشه اسم و فاپیلتونو بدونم ؟
*کیم نامجون
+(تعظیم کردم و به سمت اتاق جئون به راه افتادم)
وارد اتاق شدم و بدون نگاه کردن به دور و اطراف سریع نشتم از اونهمه دوییدن با کفش پاشنه بلند پشت پام به شدت زخم شده بود
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
۳.۸k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.