عشق اجباری 🩸🔪
عشق اجباری 🩸🔪
P28
همشون: چیییییی
پدربزرگ: همینی ک هس الان هم دیر وقته برید دوش بگیرید بخوابید امروز خیلی خسته شدم شب بخیر من رفتم
م.ک:خب بچه پاشید دیگ برید
م.ج: راست میگه بچه برید دیگ باباهاتون هم رفتن بخابن ماهم بریم
لیسا: آخه ماماننن😫
م.ک: دختر گلم پاشو دیگ برید دوش بگیرید بخابید😴
م.ج:ما رفتیم شب بخیر🥱
همشون: شب بخیر😪🙄
لیسا ویو: هنوز ما چهار تا نشسته بودیم ک من رفتم پیش تهیونگ و جنی هم رفت پیش کوک ک به تهیونگ گفتم......
لیسا: حالا تهیونگ چی کنیمممم
تهیونگ: فعلا خودمم نمیدونم اول باید با اینا حرف بزنیم
تهیونگ ویو: داشتم با لیسا حرف میزدم ک جونگ کوک گف.....
جونگ کوک: خب..... الان ما باید چه کنیم امشب همه بمونیم بیدار فردا رو چیکار کنیم هااا
تهیونگ: خب اصن نمیشه ما جدا بخابیم تو و خاهرتم جدا اول باید بریم اتاق هارو ببینیم بعدش تصمیم بگیریم ک چطور بخابیم
کوک.جنی.لیسا: ما هم موافقیم اتاقا طبقه سومن بریم ببینیمیشون
پایان پارت.....
P28
همشون: چیییییی
پدربزرگ: همینی ک هس الان هم دیر وقته برید دوش بگیرید بخوابید امروز خیلی خسته شدم شب بخیر من رفتم
م.ک:خب بچه پاشید دیگ برید
م.ج: راست میگه بچه برید دیگ باباهاتون هم رفتن بخابن ماهم بریم
لیسا: آخه ماماننن😫
م.ک: دختر گلم پاشو دیگ برید دوش بگیرید بخابید😴
م.ج:ما رفتیم شب بخیر🥱
همشون: شب بخیر😪🙄
لیسا ویو: هنوز ما چهار تا نشسته بودیم ک من رفتم پیش تهیونگ و جنی هم رفت پیش کوک ک به تهیونگ گفتم......
لیسا: حالا تهیونگ چی کنیمممم
تهیونگ: فعلا خودمم نمیدونم اول باید با اینا حرف بزنیم
تهیونگ ویو: داشتم با لیسا حرف میزدم ک جونگ کوک گف.....
جونگ کوک: خب..... الان ما باید چه کنیم امشب همه بمونیم بیدار فردا رو چیکار کنیم هااا
تهیونگ: خب اصن نمیشه ما جدا بخابیم تو و خاهرتم جدا اول باید بریم اتاق هارو ببینیم بعدش تصمیم بگیریم ک چطور بخابیم
کوک.جنی.لیسا: ما هم موافقیم اتاقا طبقه سومن بریم ببینیمیشون
پایان پارت.....
۶.۱k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.