ادامه پارت 20
بعد پذیرایی همه به صف یه جا وایستادیم برای ورود تهیونگ و جسیکا
و طبق معمول جسیکا زیادی زرق برق داشت
بعد تشستن عروس و داماد شروع کردیم به گرداندن ویسکی ها
ته ویو
تمام حواسم به ات بود معلوم بود خیلی درباره ازدواج منو جسیکا خوشحاله بعد از منفی شدن تست
(فلش بک به دیروز)
ته ویو
منتظر جواب بودم یه خط معلوم بود
منفی شد
با اعصبانیت زدمش زمین و یقه ات رو گرفتم
&سقطش کردی مگه نه
=ا ارباب آ آخه چجوری اینکارو کنم بدون دارو
ات ویو
ترسیده بودم
یهو بغلم کرد
&ببخشید ات
(زمان حال)
ته ویو
ات تعظیم کرد به سمت میزی که پذیرایی میکرد و پشتش یه میز پسر نشسته بودنو یکیشون میخواست لمسش کمه خواستم بلند شم که اونور ات کوک رو دیدم که داشت بهشون نزدیک میشد و مرده کوک رو دید و کوک با یه نگاه مرده رو ترسوند
ات ویو
دیدم کوک پیشمه
=چیزی لازم داری
کوک اومد در گوشم
کوک. مواظب اطرافت باش دوستام دارن بد نگاهت میکنن مخصوصا مهمونا
=باشه
کوک رفت و نگاهمو دادم به تهیونگ که نگاهشو از اولی که اومده بود رو خودم حس میکردم
و طبق معمول جسیکا زیادی زرق برق داشت
بعد تشستن عروس و داماد شروع کردیم به گرداندن ویسکی ها
ته ویو
تمام حواسم به ات بود معلوم بود خیلی درباره ازدواج منو جسیکا خوشحاله بعد از منفی شدن تست
(فلش بک به دیروز)
ته ویو
منتظر جواب بودم یه خط معلوم بود
منفی شد
با اعصبانیت زدمش زمین و یقه ات رو گرفتم
&سقطش کردی مگه نه
=ا ارباب آ آخه چجوری اینکارو کنم بدون دارو
ات ویو
ترسیده بودم
یهو بغلم کرد
&ببخشید ات
(زمان حال)
ته ویو
ات تعظیم کرد به سمت میزی که پذیرایی میکرد و پشتش یه میز پسر نشسته بودنو یکیشون میخواست لمسش کمه خواستم بلند شم که اونور ات کوک رو دیدم که داشت بهشون نزدیک میشد و مرده کوک رو دید و کوک با یه نگاه مرده رو ترسوند
ات ویو
دیدم کوک پیشمه
=چیزی لازم داری
کوک اومد در گوشم
کوک. مواظب اطرافت باش دوستام دارن بد نگاهت میکنن مخصوصا مهمونا
=باشه
کوک رفت و نگاهمو دادم به تهیونگ که نگاهشو از اولی که اومده بود رو خودم حس میکردم
۳.۲k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.