پارت 2 ( گایز دوباره ویس حذف کرد )
(ات )
رفتیم داخل
ات : خب از الان میگم کامرا اماده باشه و هر کدوممون میریم یه سمت بیمارستان 15 طبقه داره
لیا : م..میگم اینجا خیلی تاریکه...
ات : نترس چیزی نیس تازه جیوو دفاع شخصی بلده ازمون دفاع میکنه
جیوو : 🗿
ات : تو گوشیم یه نقشه پیدا کردم واسه دوتاتون میفرستم از هم جدا میشیم بعد 20 دقیقه اینجا برمیگردیم
لیا : ولی..
ات : لیا!
لیا : چ..چشم
جیوو : میگم..شبکه اینترنت قطع شده
ات : جدی..خب..اشکال نداره فعلا همین طبقه اول رو میگردیم
من میرم اون سمت و جیوو این سمت..لیا هم تو برو این سمت
رفتم..یه نگاه ب گوشیم انداختم گفتم برم بخش ای سیو ممکنه اونجا حالا جنازه ای چیزی پیدا کنم واسه مجموعه هام قشنگ باشه..خیلی واقعی..همینکه میخواستم در رو باز کنم با حس دستی روی شونم جیغ زدم برگشتم دیدم جیوو عه
ات : زهرم ترکید عاشغال
جیوو : اقا من میترسم تنها باشم لیا هم گفته میرم تا طبقه چهارم شاید اونجا امن تر باشه
ات : باشه حالا اون لیا هم از خیلی وقت بچه ترسو بود
جیوو : اینجوری درموردش حرف نزن اونم دوستمونه تازه الان من دسشویی دارم
ات : ب من چه برو یه جا بشاش من کار دارم
جیوو : کارت مهمتر از منه...من نمیخوام تنها باشم
ات : جیوو برو
جیوو : ات ما دوستیم
ات :....
جیوو : باشه...
جیوو رف..درو باز کردم رفتم داخل چند تا تخت جفت هم قرار گرفته بودن و دورشون با پرده پوشیده شده اروم یکی یکی پرده هارو میکشیدم ولی خالی بودن تا اینکه رسیدم ب اخرین تخت
رفتیم داخل
ات : خب از الان میگم کامرا اماده باشه و هر کدوممون میریم یه سمت بیمارستان 15 طبقه داره
لیا : م..میگم اینجا خیلی تاریکه...
ات : نترس چیزی نیس تازه جیوو دفاع شخصی بلده ازمون دفاع میکنه
جیوو : 🗿
ات : تو گوشیم یه نقشه پیدا کردم واسه دوتاتون میفرستم از هم جدا میشیم بعد 20 دقیقه اینجا برمیگردیم
لیا : ولی..
ات : لیا!
لیا : چ..چشم
جیوو : میگم..شبکه اینترنت قطع شده
ات : جدی..خب..اشکال نداره فعلا همین طبقه اول رو میگردیم
من میرم اون سمت و جیوو این سمت..لیا هم تو برو این سمت
رفتم..یه نگاه ب گوشیم انداختم گفتم برم بخش ای سیو ممکنه اونجا حالا جنازه ای چیزی پیدا کنم واسه مجموعه هام قشنگ باشه..خیلی واقعی..همینکه میخواستم در رو باز کنم با حس دستی روی شونم جیغ زدم برگشتم دیدم جیوو عه
ات : زهرم ترکید عاشغال
جیوو : اقا من میترسم تنها باشم لیا هم گفته میرم تا طبقه چهارم شاید اونجا امن تر باشه
ات : باشه حالا اون لیا هم از خیلی وقت بچه ترسو بود
جیوو : اینجوری درموردش حرف نزن اونم دوستمونه تازه الان من دسشویی دارم
ات : ب من چه برو یه جا بشاش من کار دارم
جیوو : کارت مهمتر از منه...من نمیخوام تنها باشم
ات : جیوو برو
جیوو : ات ما دوستیم
ات :....
جیوو : باشه...
جیوو رف..درو باز کردم رفتم داخل چند تا تخت جفت هم قرار گرفته بودن و دورشون با پرده پوشیده شده اروم یکی یکی پرده هارو میکشیدم ولی خالی بودن تا اینکه رسیدم ب اخرین تخت
۹۹.۰k
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.