چاشنی عشق ۲
چاشنی عشق ۲
نویسنده : @bts876
هایجین دوید و یه صندلی اورد .
بابا : بده به من احمق .
جئون : وسایل کار رو اماده کن من میرم این دور و بر یه چرخی بزنم ؛ دقت کن تنها .
بابا : من میرم نوشیدنی بیارم .
بابا رفت تو خونه و اون یارو که جئون صداش میکردن یه نگاه به درخت ها کرد و اومد سمت باغچه . ( باغچه دقیقا تو چند متری میرا قرار داشت و اگه جئون میومد این سمت قطعا میرا رو میدید . )
داشتم از ترس میمردم چشمام رو بستم و دعا کردم سمت باغچه نیاد .
جئون : تو کی هستی ؟.
چشمام رو بازکردم تو چند سانتی متری من بود .
جئون : نگا نگا میکنی....با تو ام .
میرا : م....من ....د....دختر بزرگ .
جئون : آها پس تو دختر کیم هان هستی ...
میرا : بله .
جئون : کیم میرا . . . . همون دختری که قراره الان سرش شرط ببندم.
میرا : چ...چی ؟ .
جئون : نشنیدی......می خوام سر تو شرط ببندم.
میرا : امکان..... ن......نداره.
جئون : اگه من بردم پدرت تورو به من میده ، اگه پدرت برد ۱۰۰وون بهش میدم ، چطوره؟
میرا : م....من فرار میکنم ........نم......نمیزارم ......دستت بهم برسه .
جئون : ترسیدم ...... می تونی الان بری ولی من پیدات میکنم ؛ میدونی که چی میگم.
به در نگاهی کردم . خواستم به سمت در برم و فرار کنم که یهو دستمو کشید .
میرا : ولم کن .
جئون : الان که ولت میکنم ولی ...... مطمعن باش دفعه بعدی در کار نیست خانم کیم .
یه جوری بهم نگاه میکرد که انگار همین الان می خواد با چشاش منو بکشه . فقط خدا به خیر کنه .
جئون : فقط مواظب باش کسی دنبالت نکنه .
میرا : نیاز نیست توی عوضی نگران من باشی .
جئون : اینقدر مطمعنی که من نگران تو ام؟ .
پوزخندی زدم . دستمو ول کرد ، از فرست استفاده کردم و به سمت در دویدم درو باز کردم ولی به سمتش برگشتم که دیدم داره با پوزخند نگاهم میکنه .
جئون : چیه؟ جذاب ندیدی ؟ بی چشمو رو .
میرا : بشین بریم بابا .
درو بستم و به سمت پارک دویدم که گوشیم زنگ خورد .
میرا : حتما لیاعه . بله خودشه .
////////////////مکالمه لیا و میرا////////////////
لیا : چیشد؟ گرفتی؟ .
میرا : اره ....ولی.....
لیا : ولی چی؟ چیشد؟ .
میرا : میزاری بگم ؟
لیا : بگو جون به لبم کردی .
میرا : ولی ماجرا داره بعدا بهت میگم .
لیا : ایششششش.
میرا : کجایی ؟ .
لیا : تو ماشین .
میرا : اینکه تو ماشین هستی رو میدونم از اون لحاظ میگم .
شرط :
۳لایک
۳فالو
۳کام
نویسنده : @bts876
هایجین دوید و یه صندلی اورد .
بابا : بده به من احمق .
جئون : وسایل کار رو اماده کن من میرم این دور و بر یه چرخی بزنم ؛ دقت کن تنها .
بابا : من میرم نوشیدنی بیارم .
بابا رفت تو خونه و اون یارو که جئون صداش میکردن یه نگاه به درخت ها کرد و اومد سمت باغچه . ( باغچه دقیقا تو چند متری میرا قرار داشت و اگه جئون میومد این سمت قطعا میرا رو میدید . )
داشتم از ترس میمردم چشمام رو بستم و دعا کردم سمت باغچه نیاد .
جئون : تو کی هستی ؟.
چشمام رو بازکردم تو چند سانتی متری من بود .
جئون : نگا نگا میکنی....با تو ام .
میرا : م....من ....د....دختر بزرگ .
جئون : آها پس تو دختر کیم هان هستی ...
میرا : بله .
جئون : کیم میرا . . . . همون دختری که قراره الان سرش شرط ببندم.
میرا : چ...چی ؟ .
جئون : نشنیدی......می خوام سر تو شرط ببندم.
میرا : امکان..... ن......نداره.
جئون : اگه من بردم پدرت تورو به من میده ، اگه پدرت برد ۱۰۰وون بهش میدم ، چطوره؟
میرا : م....من فرار میکنم ........نم......نمیزارم ......دستت بهم برسه .
جئون : ترسیدم ...... می تونی الان بری ولی من پیدات میکنم ؛ میدونی که چی میگم.
به در نگاهی کردم . خواستم به سمت در برم و فرار کنم که یهو دستمو کشید .
میرا : ولم کن .
جئون : الان که ولت میکنم ولی ...... مطمعن باش دفعه بعدی در کار نیست خانم کیم .
یه جوری بهم نگاه میکرد که انگار همین الان می خواد با چشاش منو بکشه . فقط خدا به خیر کنه .
جئون : فقط مواظب باش کسی دنبالت نکنه .
میرا : نیاز نیست توی عوضی نگران من باشی .
جئون : اینقدر مطمعنی که من نگران تو ام؟ .
پوزخندی زدم . دستمو ول کرد ، از فرست استفاده کردم و به سمت در دویدم درو باز کردم ولی به سمتش برگشتم که دیدم داره با پوزخند نگاهم میکنه .
جئون : چیه؟ جذاب ندیدی ؟ بی چشمو رو .
میرا : بشین بریم بابا .
درو بستم و به سمت پارک دویدم که گوشیم زنگ خورد .
میرا : حتما لیاعه . بله خودشه .
////////////////مکالمه لیا و میرا////////////////
لیا : چیشد؟ گرفتی؟ .
میرا : اره ....ولی.....
لیا : ولی چی؟ چیشد؟ .
میرا : میزاری بگم ؟
لیا : بگو جون به لبم کردی .
میرا : ولی ماجرا داره بعدا بهت میگم .
لیا : ایششششش.
میرا : کجایی ؟ .
لیا : تو ماشین .
میرا : اینکه تو ماشین هستی رو میدونم از اون لحاظ میگم .
شرط :
۳لایک
۳فالو
۳کام
۲.۰k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.