سناریو
#سناریو
وقتی جلو خانوادت میبوس*دت
نامی: اوفف ا.ت تو چقدر شیرینی
ا.ت: نامییییییی جلو مامان بابام اینکارو نکن
نامی:باشه حالا یه ب.و.س بود میگه
جین: ا.تتتت یه جوری چپ چپ نیگا میکنی انگار مامان و بابات این کارا رو نکردن تازه اونا از ما بیشتر کردن که الان ۱۰ تا بچه دارن
شوگا: ا.ت اینطوری بهم نگا نکن خب چیکار کنم خیلی شیرینی
هوپی: سانشاینم غلط کردم
جیمین: باشه حالا تو هم هی چپ چپ نیگام کن بریم خونه دارم برات
تهیونگ: خب ا.ت نمیشه تحمل کرد تو خیلی خوشمزه هستی بیبی من
ا.ت:عههه تهیونگ آروم ترررر
تهیونگ:عههه خا حالاااا
جونگکوک:ا.ت اونجوری نیگام نکن میترسم { آخ من فدات شم}
وقتی جلو خانوادت میبوس*دت
نامی: اوفف ا.ت تو چقدر شیرینی
ا.ت: نامییییییی جلو مامان بابام اینکارو نکن
نامی:باشه حالا یه ب.و.س بود میگه
جین: ا.تتتت یه جوری چپ چپ نیگا میکنی انگار مامان و بابات این کارا رو نکردن تازه اونا از ما بیشتر کردن که الان ۱۰ تا بچه دارن
شوگا: ا.ت اینطوری بهم نگا نکن خب چیکار کنم خیلی شیرینی
هوپی: سانشاینم غلط کردم
جیمین: باشه حالا تو هم هی چپ چپ نیگام کن بریم خونه دارم برات
تهیونگ: خب ا.ت نمیشه تحمل کرد تو خیلی خوشمزه هستی بیبی من
ا.ت:عههه تهیونگ آروم ترررر
تهیونگ:عههه خا حالاااا
جونگکوک:ا.ت اونجوری نیگام نکن میترسم { آخ من فدات شم}
۹.۳k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.