رمان
پارت ۴
پس فردا (روز آشنایی ات با اعضا )
ویو ات
واییییی نههههه امروز روزیه که با اعضا قرار دارم خیلی استرس دارممم
حالا خوب شد لباسای که میخواستم بپوشم رو از شب قبل آماده کردم
حالا بلند شم کمکم آماده شم
ویو ته
ته:الووو جیهوپ خوبی داداش
هوپی:سلام ممنون تو خوبی
ته:آره عالیم
میگم آماده ای؟
هوپی:دارم آماده میشم
ته:اوکی سر راه میام دنبالت
هوپی: باشه الان آماده میشم
(بالاخره همه ی اعضا توی خانه ی کمپانی جمع شدن )
دینگ دینگ دینگ دینگ
نامجون: بله چون من لیدرتونم بنده میرم در رو باز میکنم
نامجون در رو باز کرد و با زیبایی ات مواجه شد
نامی:ای تو خیلی خوشگلی رو دست جین هم زدی
جین :هوووو از مادر نزاییده کسی رو دست من باشه
ات : بهتر نیست اول سلام کنیم بعد بحث کنیم؟
سلامممم
نامجون :سلام فرزند جدیدم تو اولین دخترمی
ات:او سلام پدر خوشبختم از آشناییتون
جیهوپ:سلااامممم من سان شاینمممم خوشبختم از دیدنت خوشگله
ات: سلام منم ات هستم سان شاین خیلی خوشحالم دیدمت
جیمین: اوووو سلاممم قشنگ من تو خیلی زیبایی میشه با من بست فرند باشی؟
ات:سلام جیمین تو خیلی خوشگل تر از منی بعدشم من الان باهاتون بست فرندم دیگه
جیمین :بله بله خانم ات شما درست میفرمایید
ات:یااااا جیمین منو مسخره میکنی !؟
جیمین:نخیر خانم
ات:باشه بابا
جین :سسسسسس...للل.ام طُ واقعا خوشگلی مثل اینکه از مادر کسی زاییده شده یکنفر که رو دست من بزنه
ات : سلام هندساممم درست گفتم؟هندسام
جین:آره اونی جون
ات:من که از تو بزرگتر نیستمممم چرا به من میگی اونی من ۲۴ سالمه
جین:اووو پس تو از هممون کوچیک تری
ات:اینطور که معلوم بلهههه
جانکوک:اووو سلام ات چشمای تو خیلی خوشگلتره دلمو بردیییی
ات:سلام کوکی ممنونم از لطفت اما تو خیلی جذابییی
کوک:او ممنونم خانم کیم ولی یه چیزی رو باید بگم با اینکه خیلی دوست داشتنی هستی ولی اگه دست به شیرموز های من بزنی دستت رو قلم میکنم
ات:باشه باشه باشه عصبی نشو
کوک:آفرین دختر خوب
ته : ته بدون اینکه چیزی بگه ات رو بغل کرد
ات(تو دلش):وای این پسر چقدر مهربونه قلبم داره آب میشه کم مونده کراش بزنم چرا ول نمیکنه چقدر آرامش داره بغلش
ته( تو دلش):وای این دختر چقدر خوبه گودو
بالاخره ات رو ول کرد
ته:خوبی؟
ات:ممنون ازت ولی چرا بغلم کردی؟
ته:چون زیادی خوشگل بودی
ات:اووو از این جور مخ زنی ها دیگه قدیمی شده داداشیا
شوگا ات رو دید داشت تو دلش میگفت این چقدر خوشگله اما اون فقط واسه این اومده که ما هفتا رو از هم دور کنه من مطمئنم
ات:اوووو سلام شوگااااا وای چقدر از نزدیک خوشگل تریییی
شوگا:سلام ممنون خوش اومدی
و بعد رفت بالا و خودشو با کاری سر گرم کرد
ات:شوگا با من مشکلی داره؟
جیمین:نه اشکال نداره ناراحت نشو عادت میکنی
ات:اوکیه
پس فردا (روز آشنایی ات با اعضا )
ویو ات
واییییی نههههه امروز روزیه که با اعضا قرار دارم خیلی استرس دارممم
حالا خوب شد لباسای که میخواستم بپوشم رو از شب قبل آماده کردم
حالا بلند شم کمکم آماده شم
ویو ته
ته:الووو جیهوپ خوبی داداش
هوپی:سلام ممنون تو خوبی
ته:آره عالیم
میگم آماده ای؟
هوپی:دارم آماده میشم
ته:اوکی سر راه میام دنبالت
هوپی: باشه الان آماده میشم
(بالاخره همه ی اعضا توی خانه ی کمپانی جمع شدن )
دینگ دینگ دینگ دینگ
نامجون: بله چون من لیدرتونم بنده میرم در رو باز میکنم
نامجون در رو باز کرد و با زیبایی ات مواجه شد
نامی:ای تو خیلی خوشگلی رو دست جین هم زدی
جین :هوووو از مادر نزاییده کسی رو دست من باشه
ات : بهتر نیست اول سلام کنیم بعد بحث کنیم؟
سلامممم
نامجون :سلام فرزند جدیدم تو اولین دخترمی
ات:او سلام پدر خوشبختم از آشناییتون
جیهوپ:سلااامممم من سان شاینمممم خوشبختم از دیدنت خوشگله
ات: سلام منم ات هستم سان شاین خیلی خوشحالم دیدمت
جیمین: اوووو سلاممم قشنگ من تو خیلی زیبایی میشه با من بست فرند باشی؟
ات:سلام جیمین تو خیلی خوشگل تر از منی بعدشم من الان باهاتون بست فرندم دیگه
جیمین :بله بله خانم ات شما درست میفرمایید
ات:یااااا جیمین منو مسخره میکنی !؟
جیمین:نخیر خانم
ات:باشه بابا
جین :سسسسسس...للل.ام طُ واقعا خوشگلی مثل اینکه از مادر کسی زاییده شده یکنفر که رو دست من بزنه
ات : سلام هندساممم درست گفتم؟هندسام
جین:آره اونی جون
ات:من که از تو بزرگتر نیستمممم چرا به من میگی اونی من ۲۴ سالمه
جین:اووو پس تو از هممون کوچیک تری
ات:اینطور که معلوم بلهههه
جانکوک:اووو سلام ات چشمای تو خیلی خوشگلتره دلمو بردیییی
ات:سلام کوکی ممنونم از لطفت اما تو خیلی جذابییی
کوک:او ممنونم خانم کیم ولی یه چیزی رو باید بگم با اینکه خیلی دوست داشتنی هستی ولی اگه دست به شیرموز های من بزنی دستت رو قلم میکنم
ات:باشه باشه باشه عصبی نشو
کوک:آفرین دختر خوب
ته : ته بدون اینکه چیزی بگه ات رو بغل کرد
ات(تو دلش):وای این پسر چقدر مهربونه قلبم داره آب میشه کم مونده کراش بزنم چرا ول نمیکنه چقدر آرامش داره بغلش
ته( تو دلش):وای این دختر چقدر خوبه گودو
بالاخره ات رو ول کرد
ته:خوبی؟
ات:ممنون ازت ولی چرا بغلم کردی؟
ته:چون زیادی خوشگل بودی
ات:اووو از این جور مخ زنی ها دیگه قدیمی شده داداشیا
شوگا ات رو دید داشت تو دلش میگفت این چقدر خوشگله اما اون فقط واسه این اومده که ما هفتا رو از هم دور کنه من مطمئنم
ات:اوووو سلام شوگااااا وای چقدر از نزدیک خوشگل تریییی
شوگا:سلام ممنون خوش اومدی
و بعد رفت بالا و خودشو با کاری سر گرم کرد
ات:شوگا با من مشکلی داره؟
جیمین:نه اشکال نداره ناراحت نشو عادت میکنی
ات:اوکیه
۳.۳k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.