پارت(۱۵)....
چشمام از ترس بزرگ شده بود
داشتم سکته میزدم
پرده رو زد کنار و قامت یه پسر قد بلند جلوم ظاهر شد
چشمام و بستم و جیغ زدم
فقط همینجوری جیغ میزدم و پسره هیچ کاری نمیکرد
دیگه گلوم داشت از جیغ بلندی که میکشیدم میسوخت
جلوم زانو زد
خ.......خیلی خوشگل و جذاب بود
انگشت اشارشو جلوم گرفت که ساکت شدم
انگشت اشارشو جلوی بینیم گزاشت
+:هیسسسس
چشمام دیگه داشت از حدقه در می اومد
+: تو باز چرا اینجایی
اینو با کمترین ولوم صدا پرسید
نمیتونستم دهنمو باز کنم
انگار دهنم قفل شده بود
هیچی نمیتونستم بگم
اخماش تو هم گره خورد
+: دوباره ازت میپرسمتو چرا اینجایی
ا.ت: م.....م....من
+: هوففففف با من بیا
بدون هیچ حرفی دنبالش رفتم
میترسیدم از اینکه بلایی سرم بیاره
+: تو برخلاف آدم های دیگه انرژی خوبی بهم میدی
یعنی من و نمیکشه؟!!!!
یا به خاطر اینکه خوبم میکشتم؟!!!!!!
+: اسمت چیه؟
هیچ حرفی نمیزنم
برگشت که بهش برخوردم و افتادم زمین
+: منو عصبی نکن نترسسس اسمت چیههه
ا.ت: ا.تتتت( ترس و بلند)
+: هوممممم بلند شو بیا
همینجوری دنبالش میرفتم که به یه سالن بزرگی رسیدیم که همه جا خونی بود
حالم داشت به هم میخورد اینا چیه روی زمین!!!
دل و رودس که ریخته زمین؟!!!!!
خواستم قدم بعدی رو بردارم که یکی از پشت کشیدتم و دستی روی چشمام و گرفت
دهنشو برد نزدیک گوشم که نفساش با گوشم برخورد میکرد
-: ( خنده ترسناک) خوبه که اینجایی دلم یه قربانی جدید میخواست
داشتم سکته میزدم
پرده رو زد کنار و قامت یه پسر قد بلند جلوم ظاهر شد
چشمام و بستم و جیغ زدم
فقط همینجوری جیغ میزدم و پسره هیچ کاری نمیکرد
دیگه گلوم داشت از جیغ بلندی که میکشیدم میسوخت
جلوم زانو زد
خ.......خیلی خوشگل و جذاب بود
انگشت اشارشو جلوم گرفت که ساکت شدم
انگشت اشارشو جلوی بینیم گزاشت
+:هیسسسس
چشمام دیگه داشت از حدقه در می اومد
+: تو باز چرا اینجایی
اینو با کمترین ولوم صدا پرسید
نمیتونستم دهنمو باز کنم
انگار دهنم قفل شده بود
هیچی نمیتونستم بگم
اخماش تو هم گره خورد
+: دوباره ازت میپرسمتو چرا اینجایی
ا.ت: م.....م....من
+: هوففففف با من بیا
بدون هیچ حرفی دنبالش رفتم
میترسیدم از اینکه بلایی سرم بیاره
+: تو برخلاف آدم های دیگه انرژی خوبی بهم میدی
یعنی من و نمیکشه؟!!!!
یا به خاطر اینکه خوبم میکشتم؟!!!!!!
+: اسمت چیه؟
هیچ حرفی نمیزنم
برگشت که بهش برخوردم و افتادم زمین
+: منو عصبی نکن نترسسس اسمت چیههه
ا.ت: ا.تتتت( ترس و بلند)
+: هوممممم بلند شو بیا
همینجوری دنبالش میرفتم که به یه سالن بزرگی رسیدیم که همه جا خونی بود
حالم داشت به هم میخورد اینا چیه روی زمین!!!
دل و رودس که ریخته زمین؟!!!!!
خواستم قدم بعدی رو بردارم که یکی از پشت کشیدتم و دستی روی چشمام و گرفت
دهنشو برد نزدیک گوشم که نفساش با گوشم برخورد میکرد
-: ( خنده ترسناک) خوبه که اینجایی دلم یه قربانی جدید میخواست
۶.۰k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.